۱۳۹۳ بهمن ۱۰, جمعه

ماهم اينطورى

مدتى مى شه دست و دلم به كار نمى ره حوصله هيچى ندارم قرار نيست اينجا بشينم و گلايه كنم و به قول بعضيا ژست خاطره نويسى بگيريم اما خواستم يه جورى هم دليل ننوشتن مو تضيح بدم چون مى دم حق اون دسته از دوستانيه كه به اين صفحه سر مى زنم و مدتى مى شه مطلب تازه اى مشاهده نمى كنن، در جريان قرار بگيرين هم اينكه به نحوى اولين پست در سال جديد ميلادى و يه مقدارى با درد دل و تخيله روحى البته اگر بشه اسم شو اين گذاشت شروع كرده باشيم 
بدون ويرايش مجدد مى نويسم به عقيده من قرار نيست. درد دل و بشينى ويرايش كنى و غلط املايى هاشو بگيرى ، بگذريم در اين پنج سال كه چهار روز ديگه ميشه شش سال هيچ وقت جز دوران سخت بازداشت هيچ و زندان هيچ وقت گلايه نكردم حتى در خلوت خودم هم گله نكردم ، خداروشكر تا الان هرگز پشيمون نشدم از راهى كه طى كردم هرچند الان در اين نقطه از جاده زندگى كه قرار دارم مى تونم به جرات بگم جاى سالمى واسم نمونده نه گردن سالمى مونده نه دنده هاى سالم نه كمر و ستون فقرات درستى نه ساق و از همه مهمتر يه روح داغون كه فقط خودشو سعى مى كنه روى با نگه داره خيلى قصد ندارم توضيح بدم كجا سالم كجا نياز به تعويض داره توى مدت يكسال گذشته دوبار عمل جراحى روى ستون فقراتم انجام شده دوميش همين ديروز بود كه نيمه كاره مونده و هنوزم كار داره مثلا اميدوار بوديم از ستون فقرات خلاص شديم و كمرمون كمر شدو مى شه به سراغ عمل جراحى كتف هامون بريم ولى خوب كمر انگارى لگد هاى كارى بهش زده شده دم بازجو هامون گرم همچين انقلابى و حماسى زدن كه انگارى ارث باباشونو خوديم 
وقتى درگير درد طاقت فرسا باشى منكه دست و دلم به كار نميره يه مقدارى از نظر روحى افت كردم و بى حوصله شدم نه اينكه ننويسم نه ولى از چيزى كه مى نويسم راضى نيستم و پاكش مى كنم و بى خيال مى شم صفحه فيس بوك هم كه دقيقا به همين درد مبتلا شده و اونم بى تاثير نمونده ، كلا روى شانسيم به مولا سر على قسم فكر كنم جدى جدى در اين جاده پر پيچ خم زندگى بايد بزنيم كنار و يه موتور پياده كنيم 
ديدين اين روانشناس ها تاكيد مى كنن داداش اميدوارى بده به خودت درست مى شه ماهم به حرفشون گوش كرديم البته ما كنارمون يه روانشناس داريم كه هرچى خونده روى ما پياده مى كنه خوبه باز سر كچل ما اوستا مى شه و بيكارهاى بعديش زياد اذيت نمى شن والا ما بهمينشم راضي هستيم 
يه نامه اى نوشتم توى همين اوضامون كه فعلا بيخيال انتشارش شديم اخه حرف تكرارى زدن و گوش شنوايى وقتى نيست واسه چى منتشر كنى نامه به رييس جمهور محترم همين آقاى روحان بود و يه بخشيشم به آقا اختصاص داديم كه بابا روحانى دست بردار از اين حرف هاى تكرارى كليدت كه تا الان قفلى باز نكرده 
نمى دونم شايد واقعا بارتون شده مى تونه كارى كنه نه بابا از اين خبرا نيست آقا ، حضرت آقا را مى گما داداش فكر بد نكنى سنش داره بالا ميره ولى ول كن مامله نيست كلا ملت اسكول كرده ملتم از اون اسكول تر منظورم بخشى از ملت اسكولمون نه همشون بخش شون واقعا انسان هستند و ارزشمند ولى يه قشريشنم مرخص اند كلا توى سرشون هم بزنى ازت تشكر مى كنن خدايى نمى دونم اين عزاييل كى قراره چك هاى جنتى برگشت بزنه خفتش كنه ، همين آقا ، خدايى مثلا يارو رحيمى را واسش حكم دادن سر على قسم ببين چطور ملت اسكول مردن يارو كلى اختلاص كرده هفت ميليلرد واسش حكم رد مال بريدن يا اومدن مثلا تبليغات پديده و محسن پهلوان كه هركى نشناسه ما ديگه بهتر مى شناسيمش كيه و از كجا اومده طرف با كلى ساخت و پاخت و رشوه دادن به حسن و حسين و سهام دار شدن بانك و اينجا و اونجا با پول مردم زبون بسته كه ازجيب همين نماينده هاى مجلس به جيبش سرازير شد از پول و بودجه استانى به جيب آقا رفت اين كاسبى راه انداخت البته خداييش شغل واسه يه عده درست كرد منكر اينش نشيم بنده خدا اشتغال زايى كرد حالا بجاى اينكه بيان اونايى كه بى حساب كتاب بودجه فلان روستا و فلان كشاورز كه بايد اين بودجه براى كمك به اونها هزينه مى شد ولى نشد ، اونا بگيرن و خفتشون كنن اومدم مارو اسكول كردن كه واى ببينين ما جلو تبليغلت شو گرفتيم يا اون تبرك و حاجى بوستانى چيبگم سر على قسم 
بگزريم داشتم باهاتون درددل مى كرديم 
اقا اميدواريم اين حوصله ما برگرده و دست دلمون به كار بياد و بتونم بنويسم هنوز قولى كه دادم فراموش نكرد بقيه اون مقاله سپاه و ارتش سايبرى رو هم ميزارم