۱۳۹۷ دی ۱۹, چهارشنبه

دست نوشتی دیگر


دست نوشت:

زندگی در گذر رویدادهایی است که بدون آنکه تاثیری بر روند آن داشته باشی در حرکت است، در حرکت به سمت ناشناخته ها در حرکت به سمت آنجا، آنجا که نه می‌دانند  که کسی می‌داند؛  همانند جریان سیال زندگی به سمت هیچ به سمت آن چیزی که باید باشد اما نیست و کسی نمی‌داند که در گذار به سمت چیستی!
تو می‌دانی همه می‌دانند اما آنگاه که هیچ کسی نمی‌داند ، من نه از آن تبار هستم که تو میخواهی و میان ما جویباری به وسعت نیل ، آنگاه که دست تقدیر بر جویبار سرنوشت ما فرود آمد جریان سیال زندگی ما همانند نیل به دو نیم شد و فاصله از میان آن نمایان!
هردوی ما می دانیم  به کدامین گناه در چهارچوب زندان اسریم ، اسارتی از پی بودن از پی رفتن، رفتن به دنبال حقیقت.
اما براستی حقیقت چیست؟ مگر نه آنکه رنگ ها را معنایی نیست مگر آدمی به رنگ ها معنا می بخشد؟ بدینسان واژه ها نیز آنچه تو فکر می کنی نیستند معنای آن معنای ورای آن چیزی است که ما می دانیم.
در همین دانستن از پی دانستن است که در چهارچوب زندان تن اسیر شدیم. تن که برای واقعیت بخشیدن به آن لباسی رنگارنگ بر آن برمی کشی، رنگ هایی که اگر آبی را تو آبی می دانی من آبی را آبی تر یا شاید تیره تر می دانم.
دوگانگی از اینجاست که متولد شد، تولد دوگانگی واژه ها را در هم به هم ریخته کرد و هیچ کس نمی دانند که تو از چه می گویی گفتند اگر میدانی از شهر برون رو در اینجا هیچ کسی نمی خواهد که بداند که اگر دانستنی در میان بود معیار برای طبقه بندی ات می شود اگر نگویی که نه نمی دانی پس تورا با پست ترین واژه ها تفسیر می کنند.
توصیف یا تفسیر ؟ کدامین برازنده ی ماست برازنده نقشی که در میان آدمیان این سرزمین داریم ؟
"آزادی" و آزادی واژه ای است که نه من میدانم چون طعم گس آنرا هرگز نچشیدم تو چی ؟ کدامیک از ما می دانند آزادی چیست؟
قدم زدن در میان برگ ریزان پاییز در میان درختان، خش خش خرد شدن برگ های رنگارنگ و زیبایی! زیبایی را له می کنی تا ناله برگ های تب دار پاییزی ملودی عاشقانه لمس دست های معشوقه ات شود. آری "آزادی" نیز با ناله چهارچوب سیاه چال است با درد زجر و عجز است آنگاه که دستار پوشان بر افق این شهر سایه افکنند، آزادی لمس واژه سرنوشت به آرامی رخت بر بست به میان کویر درمیان شن زارهای سوزان کویری پنهان شد تا هرگاه کودکی پای در میان کوچه می گذارد دیگر طعم شیرین زندگی در میان نباشد.
کودکان سرزمینم، شکوفه های باغ زندگی دیگر بهاری نیست نه پاییزی، نه اردیبهشت که اندر بهشت روی زمین است و عطر کوچه باغ کودکی در میان دیوار های کاه گلی و جویباری با آب روان پیچ در پیچ در میان درختان سیب و گلابی و گیلاس شکوفه های انار با برگ های آویزان بیدمجنون نوازشگرت خواهند بود.
 
“ آزادی" دیگر دماوند هم در میان دود غلیظ این شهر ناپدید شد در میان دود سیاه و کدر ناجوانمردی، جوانمردان در کوله پشتی خاکی خود جوانی را توشه کردند بوسه ای بر دستان چروک مادر زده و به میان شیار ۶۰ رفتند شیار شصت غرش آسمان شب غرش دود غلیظ بیداد، انسانیت را از ما ربود آنگاه که دستارپوشان به آستان این شهر با اسب های زین کرده خود، تنبل جنگ را کوک کردند.
سیاه پوشان سوار بر اسب سیاهی بر آستان این شهر سایه افکندند قهه قهه های بلندشان برای تسخیر دختران ایران زمین و باغ های ری...
اسب هایشان را زین کردند برای فتح ما آمده اند. بیا در میان این راه اگر کودکی را بار دیگر دیدی‌ سلام مرا برسان شمعی بر کیک تولدش روشن کن و دست نوازشگرت را تا گرمای وجود آزادی را برای همیشه حس کند تا طعم شیرین گیلاس های باغ این شهر برای همیشه در دهانش بماند.
بیا اگر بار دیگر "آزادی" را دیدی بر تمام دامنه دماوند دانه های اطلسی بکار تا عطر اطلسی تمام هوای شهر را پر کند.
بیا در کوچه های شهر کنار هر باغچه جلوی خانه های آجری "یاس" "شب بو" بکاریم و محبوبه ی شب با عطر خاطره انگیزه اش با بوی نم حیاط آب و جاروی شده ی خانه مادربزرگ، بیا روی ایوان سفره نون و پنیر و سبزی را پهن کنیم و عاشقانه های سرنوشت را از نو بنویسیم....
بیا آزادی را بار دیگر در از اسارت واژه ها بیرون بیاوریم......



۱۳۹۴ آذر ۱۵, یکشنبه

از صدور قطعنامه سازمان ملل تا تشديد فضاى امنيتى در ايران



جامعه و فعالان مدنى در ايران کماکان فشار مضاعفی را از سوى حكومت متحمل می شوند ، از انتشار خبر صدور حكم حبس براي «جيسون رضاييان» گزارشگر واشنگتن پست در تهران گرفته تا اتهام «جاسوسى» براى پنج روزنامه نگار بازداشت شده و بازداشت جمعي از فعالان مدنى و اعضاى خانواده زندانيان سياسى در ايران از سوى ديگر، نشان از تشديد فضاى سركوب در ايران دارد.
اين جو سركوب و بازداشت هاى خودسرانه در حالى در روزهاي اخير بر شدت آن افزوده شده است كه همزمان با آن قطعنامه كميته سوم سازمان ملل متحد در رابطه با نقض گسترده حقوق بشر در ايران با راى اكثريت اعضا تصويب شد و با واكنش تند مقامات جمهورى اسلامى ايران و وزير امور خارجه نسبت به سياسى بودن آن همراه بود، قطعنامه اى كه در بردارنده نقض گسترده حقوق شهروندى، مدنى، آزادى بيان، سركوب روزنامه نگاران و بازداشت هاى خودسرانه و ... است، مواردى كه مقامات ايرانى آنها را بى پايه و اساس و جانبدارانه مى دانند. در اين نوشتار با ذكر نمونه هايى از آنچه به عقيده مقامات ايرانى جانبدارانه و خلاف واقع است مى پردازيم ، مواردى خود نشانگر نقض حقوق انسانى در ايران است نمونه هايى كه نه در زمان گذشته بلكه در چند هفته ى اخير در ايران به وقوع پيوسته است. 

بازداشت هفده تن از فعالان مدنى
در ادامه پروژه سرکوب روزنامه نگاران كه از اواسط آبان ماه سال جارى توسط دستگاه امنيتى شروع شد، در هفته گذشته جمعی از فعالان مدنی در ایران دستگیر شدند. آغاز عمليات سركوب در روزهاى منتهى به سال روز 13 آبان ( گروگان گیری سفارت آمریکا در ایران) و دستگيرى پنج روزنامه نگار -هنوز نام یکی از آنها منتشر نشده است- كليد خورد، در روزهای پایانی آبان ماه 94 ( 27 آبان 94) «فرهاد جهان بیگی» (میران بازانی) سردبیر هفته نامه «ندای جامعه» کرمانشاه پس از احضار به اطلاعات سپاه این شهر بازداشت شد و تاکنون در بازداشت نیروهای امنیتی بسر می برد و از اتهامات وارده و دلایل بازداشت اطلاعی در دست نیست.


حكم حبس جيسون رضاييان صادر شد
از سوى ديگر در نخستين روز آذر ١٣٩٤ خبر صدور حكم حبس براى «جيسون رضاييان» از سوى خبرگزاري ايلنا انتشار يافت، «محسنی اژه ای» سخن گوى دستگاه قضايي جمهوري اسلامى ايران از صدور حکم حبس براى اين روزنامه نگار خبر داد و گفت : "حکم صادر شده ولی هنوز به متهم و خانواده وی ابلاغ نشده است، حکم وی حبس است ولی بدلیل قطعی نشدن آن نمی توان جزییات آن را اعلام کنم".
«جیسون رضاییان» گزارش گر واشنگتن پست در تهران در 30 تیر ماه 1394 به همراه همسرش «یگانه صالحی» همکار نشریه انگلیسی زبان «نشنال» در امارات متحده عربی توسط نیروهای امنیتی لباس شخصی وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منزل شخصی خود بازداشت شدند.
«یگانه صالحی» ده روز بعد به قید وثیقه آزاد شد ولی همسرش همچنان زندانی است، «لیلا احسن» وکیل این روزنامه نگار در 31 فروردین ماه 1394 در گفت و گو یا خبرگزاری فرانسه اتهامات منتسب به موکلش را «جاسوسی، دسترسی به اطلاعات طبقه بندی شده، همکاری با دول متخاصم و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران » عنوان کرد.


هفده فعال مدنى در ايران بازداشت شدند
دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی ایران در اقدامى ديگر در هفته گذشته هفده فعال مدنی که غالبا از خانواده های زندانیان سیاسی هستند که پیشتر جهت آزادی زندانیان سیاسی در مقابل زندان اوین و ساختمان لاستیک دنا برای مطالبات بر حق خود تجمع کرده بودند را بازداشت کرد.
آنان پیش تر در جهت اعتراض به وضعیت زندانى شدن و عدم آزادی زندانیان سیاسی بارها در مقابل زندان اوین تهران تجمع كردند و هر روز شنبه در مقابل زندان اوین و هر دوشنبه در مقابل دفتر لاستیک دنا در مقابل میدان ونک تهران نبش خیابان گاندی با در دست داشتن پلاكارد هايى كه نشانگر مطالبات مدنى شان بود دور هم جمع می شدند، در آخرين تجمع شان از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند. آخرین خبرها منتشر شده حاکی از آن است که این افراد بازداشت شده تحت بازجویی قرار گرفته و با اتهاماتی نظیر اخلال در نظم عمومی روبرو هستند. روز چهارشنبه هفته ى گذشته تعدادی از خانواده های افراد بازداشت شده به دادسرای زندان اوین مراجعه کردند که در جواب به آنها گفته شد: "برای تعیین تکلیف محبوسین روز شنبه به دادسرای اوین مراجعه کنند".
از میان بازداشت شده گان مورخ 30 آبان می توان از «محسن شجاع» بهمراه تعدادی از شاگردان «محمدعلی طاهری»، بنیان گذار عرفان حلقه نام برد هم چنین در تاریخ 2 آذر بهمراه «داود نعمتی» و «زرتشت احمدی راغب» در تجمع مقابل ساختمان لاستیک دنا در ونك بازداشت شدند، این افراد از جمله دوازده تنی هستند كه به بند هشت زندان اوين منتقل شدند، از اين ميان «هاشم زینالی» پدر سعید زینالی، (دانشجویی که از ۱۸ تیر ۷۸ مفقود شده است) و «رضا ملک» زندانی سیاسی سابق دو تن از بازداشتى هايى روز شنبه مقابل زندان اوين هستند كه تاكنون اطلاعي از مكان نگهدارى آنان منتشر نشده است .
«سیمین عیوضزاده»، مادر امید علیشناس، زندانی سیاسی، «شروین یمنی» و «لیلا پورغفاری» از جمله هفده تنی هستند كه روز شنبه بازداشت شدند و پس از بازجويى در دادسراي اوين به زندان قرچک ورامین منتقل شده و در آنجا دست به اعتصاب غذا زده اند. از ديگر بازداشتى هاى روز دوم آذر ماه مى توان به محمد نوری زاد اشاره كرد او تنها كسى است كه از ميان بازداشت شدگان همان شب آزاد شده است.
برغم آنكه قرار بود طبق وعده داده شده روز گذشته شنبه ٧ آذرماه وضعيت اين هفتده تن مشخص و تعيين تكليف شود ولى تاكنون دستگاه قضايى و امنيتى هيچگونه اطلاعات صحيحى مبنى بر تعيين تكليف بازداشت شدگان به خانواده هاى آنان ارائه نكرده است.


يكسال حبس براى ريحانه طباطبايى 
فشارها بر جامعه ی رسانه ای ایران روبه افزایش است چنان که «ریحانه طباطبایی» روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی نهم آبان ماه سال جاری در شعبه 15 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یکسال حبس تعزیری و دوسال محکومیت از عضویت در احزاب و گروه ها ی سیاسی و فعالیت مطبوعاتی و رسانه ای و فعالیت در فضای مجازی محکوم شد.
این روزنامه نگار که در سال های قبل چندین بار بازداشت و زندانی شده بود در آخرین مورد در خردادماه سال ١٣٩٣ در پی افتتاح پرونده جدیدی توسط سپاه پاسداران به دادسرا احضار و پس از تفهیم اتهام به پنج ماه حبس محکوم و سپس جهت اجرای حکم به بند سیاسی زنان زندان اوین منتقل و در آبان ماه همان سال آزاد شد.
در پایان سوالی که در ذهن متصور میشود این است که هدف رژیم حاکم از این فشارها، آنهم به اين وسعت چیست؟ آیا تنها هدف عرض اندام و قدرت نمایی ماشین سرکوب نظام است؟ ایا رژیم جمهوری اسلامی ایران از روزهای گذشته تاریخ درس گرفته و علاج واقعه را پیش از وقوع انجام می دهد؟ در ادوار تاریخ و ممالک مختلف خبرنگاران همواره از سوى حاكميت ها قشرى با فشار و تنگنا مواجعه بوده اند چرا كه مسووليت بسيار سنگين تنویر افکار عمومی بر دوش انهاست، همواره حکومت های مختلف سعی بر آن داشته تا به هر نحوی این قشر را تحت کنترل خود در آورند و آنان را رصد کنند تا از ورق خوردن برگ جدیدی از تاریخ خلاف منفعت خویش جلوگیری کنند.
اين مطلب را چندى پيش نوشتم كه در سايت «سودويند» منتشر شد 

۱۳۹۴ آذر ۱۴, شنبه

يادداشت هفته

 

پس از توافق هسته اى امیدها بر این بود که فضا و جو اجتماعی جامعه بازتر میشود اما این چنین نشد، از دیر باز جامعه مدنی و فعالان عرصه رسانه، نویسندگان و روزنامه نگاران در جمهوری اسلامی ایران قربانی سیاست بازی و درگیریهای بین جناحها بوده اند. 
این میان خانواده هاى زندانیان سیاسی علاوه بر داغ جدایى از عزیزانشان کمرشان نیز زیر فشارهای حکومتی هر روز خمیده تر میشود، براستی کسی از مسوولین حکومتی تاکنون حتی یکبار از خود پرسیده است که گناه پدران و مادران و همسران یا کودکان آنانی که در بند زندان هستند چیست؟ که اینگونه بر آنها فشار وارد میشود! 
از اوایل آبان ماه سال جاری در پی بیان واژه «نفوذ» از تریبونهای دولتی و حکومتى موج جدیدی از بازداشتها و سرکوب فعالان مدنی و روزنامه نگاران در ایران توسط وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران با پشتیبانی «علی خامنه اى» رهبر ج. ا. ا. آغاز شد. 
هرچند پس از آن «حسن روحانی» رییس جمهور ایران به این بازداشتهای خودسرانه که نشان از بى پايه و اساس بودن اتهامات و دلایل بیان شده برای آن از سوی جریانهای تند رو بود، واکنش نشان داد و اینگونه اقدامات را با لحنی نسبتا تند محکوم کرد، اما جناح تندرو با پشتیبانی بیت رهبری و شخص آیت الله خامنه اى به کار خود ادامه داد. گویی اینبار جریان تندرو برآن شده تا همانند گذشته ضرب شستی به دولت نشان دهد و بار دیگر به دولت خاطرنشان کند که خط و مشی سیاسی از جای دیگری تعیین میگردد. 
 رهبر جمهوری اسلامی ایران چهارشنبه ۲۵ نوامبر ۴ آبان ماه در جمع فرماندهان بسیج کشور بار دیگر از واژه «نفوذ» استفاده کرد- در مطلب قبل که پیشتر منتشر شد به ماهیت و رمز گشایی «نفوذ» اشاره شد- اما این بار این واژه رنگ و لعاب دیگری بخود گرفت چراکه تا پیش از این نفوذ شخصی و فردی بود اینبار قدری ارتقا یافته و از دیدگاه ایشان تبدیل به جریان شده است در همین رابطه او گفت: «نفوذ جریانی، از نفوذ فردی خطرناکتر است» و تاکید داشت «نفوذ» خطر بزرگی است، اگر بیاد داشته باشید در سال ۸۸ نیز ابتدا فتنه به یک شخص یا تعدادی خاص از خواص جامعه محدود مى شد اما یکباره از دیدگاه تندروها تبدیل به جریان شد که از آن به عنوان «جریان فتنه» نام برده میشود. 
روزهای گذشته درباره حالی سپری شد که نیروهایی امنیتی و اطلاعات نظیر سپاه پاسداران و نیروهایی منسوب با وزارت اطلاعات با اذن رهبری فاز جدیدی از بازداشت فعالین مدنی و سیاسی را آغاز کردند این در حالی بود که پس از دستگیری پنج روزنامه نگار در هفتههای گذشته فضای امنیتی تشدید یافته و هرچه به «۱۶ آذر» روز دانشجو نزدیکتر میشویم بر شدت آن افزوده میشود. 
وقایع سال ۸۸ نقش سپاه پاسداران و نهادها امنیتی موازی را در سرکوب جامعه پررنگتر کرد، و تا آنجا پیشرفت که اکنون پس از شش سال شاهدیم که قوه قضاییه به تدریج به نهاد فرمایشی تبدیل شده که کاملا با نقطه نظرات فرماندهان سپاه و جریان تندرو در ایران اداره شده و تصمیم گیری میکند. 
سردمداران جریان تندرو و سرکوبگر نظیر «سردار محمد علی جعفری» و «سردار نقدی» پس از سرکوبهای شش سال گذشته آنچنان در رمز گشایى پیام هاى بیت آقا و جو سازى خبره و چیره دست شدهاند که تا آقا «ف» میگوید تا «فرحزاد» میروند، جعفری در اوایل ماه گذشته گفته بود: پس از برجام و توافق هستهای فتنه اى شروع میشود که طولانی است و سالها طول میکشد! 
در آستانه سالروز ۱۳ آبان ماه حاکمیت در اقدامى بدون برنامه و ناشیانه به همان شیوه تکرارى قدیمى، چهره نفوذگران را براى جامعه چشم و گوش بسته ما روشن کردند! آنان کسی نیستند جز همان هایى که حکم مرغ عزا و عروسى را دارند خط مقدم برخورد بوه و دیواری کوتاهتر از آنها نیست!. 
در همان حوالی ۱۳ آبان ماه همان طور که در نوشته پیشین اشاره شد خبرهایی ضد و نقیضی از افزایش بازداشتها و افرادی که در لیست سیاه هستن منتشر شد تا آن زمان شاید ابعاد این دسته که آقا از آنها به عنوان نفوذگران نام میبردند روشن نبود اما با برخوردهای امنیتی در اوایل هفتهی گذشته مشخص شد گویا خانوادههای زندانیان سیاسی که نسبت به بیعدالتی در مورد عزیزانشان از سوی قوه قضاییه تجمع سکوت برگزار مى کردند نیز جزو این دسته هستند. 
این موارد در حالی بیان شد که «سردار نقدی» رییس سازمان بسیج مستضعفین ایران روز جمعه در سخنرانی پیش از خطبه هاى نماز جمعه شهر ری به نحوی دیگر به موضوع «نفوذ» و دستگیریهای اخیر روزنامه نگاران اشاره کرد و گفت: «اطلاعات دقیقی در دست است که نشان میدهد بعضی از جاسوسان دستگیر شده تنها با یک واسطه از شخص «جان کری» وزیر امور خارجه امریکا دستور میگرفتند». 
بکار بردن کلمه «جاسوس» در حالی بیان میشود که در روزهای گذشته «محسنی اژه اى» سخنگوى دستگاه قضایى ایران از صدور حکم حبس برای «جیسون رضاییان» گزارشگر زندانی واشینگتن پست در ایران خبر داد. 
نقدی در ادامه با اشاره به پنح روزنامه نگار دستگیر شده و نسبت دادن اتهام جاسوسی به آنان خاطرنشان کرد: «جاسوسان دستگیر شده از جنس جاسوسان خبرچین نبوده و جاسوسانی آموزش دیده بودهاند». 
اتهام زنی رییس سازمان بسیج مستضعفین ایران به اینجا ختم نشد بلکه «جان کری» را نیز متهم کرد که ۳۴ پروژه براندازی را شخصا علیه ایران برنامه ریزی کرده و مدیریت میکند. 
مقامات ایرانی از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی دچار توهم «دشمن» بود اند در گذر زمان تنها اشکال و واژه هايى بکار برده شده برای آن تغییر یافته گاهی از «مزدوران قلم بدست» استفاده میکردند پس از دمده شدن آن، «جریان انحرافی» سپس «فتنه گران و جریان فتنه» اکنون نوبت «نفوذ و جریان نفوذی» و بدنبال هر جریان سازی عده اى به عنوان جاسوس و اعضای این شبکه معرفی و بازداشت میشوند اما سناریو همان است که بوده هدف از بروی صحنه بردن آن نیز روشن است، سرکوب جامعه و ایجاد فضای امنیتی، البته خیالتان تخت، ذهن خود را درگیر نکنید دولت که ریاست اش نه بر عهده یک سرهنگ بلکه حقوقدان -البته از نوع امنیتى اش - باشد حکایت اش، مٓثٓلِ قدیمى کدخداى شهرو مرغابى است.

رمزگشایی پیامهای مخابره شده از کیهان و اطلاعات سپاه

 
   

 فضای امنیتی و موج بازداشت روزنامه نگاران از ماه گذشته آغاز و در هفته جاری شدت گرفته است، به گونه اى که براساس گزارشها، ۵ روزنامه نگار در ایران طی دو روز گذشته تاکنون بازداشت شده اند و در رسانه ها بازتاب داشته است.
«عیسی سحرخیز» روزنامه نگار منتقد و اصلاح طلب، «احسان مازندرانی» مدیر مسوول روزنامه «فرهیختگان»، «آفرین چیتساز» بازیگر، طراح لباس و روزنامه-نگار (او یادداشتهایی را در حوزه سیاست خارجه در روزنامه ایران منتشر کرده است) سه نفر از ۵ بازداشت شدگانى هستند که در دو روز گذشته از سوی نیروهای امنیتی دستگیر شدهاند. همچنین در آخرین ساعات پایانی سه شنبه شب ۱۲ آبانماه ۱۳۹۴، خبر بازداشت «سامان صفرزایی» خبرنگار ماهنامه «اندیشه پویا» نیز اعلام شد، او چهارمین روزنامه نگار بازداشتی از این لیست است. 
گزارش پیش رو درباره بازداشت روزنامه نگاران در روزهای اخیر در ایران است که در ادامه نیز به کلید خوردن پروژه اى به نام «شبکه نفوذی آمریکا» که از سوی «وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی» مدیریت میشود اشاره اى دارد. 
چراغ سبز خامنه اى و سرکوب روزنامه نگاران
بازداشتهای گسترده روزنامه نگاران و فعالان سیاسی تاکنون به گونه اى با چراغ سبز بیت «آیتالله خامنه اى» به دستگاه هاى امنیتی - اطلاعاتی همراه بوده است. اگر به بازداشتهای گسترده در سالهای گذشته نگاهی بیاندازیم، صحت این مورد به خوبی آشکار میگردد. این چراغهای سبز همواره با رمزهایی به گروه هاى فشار مخابره میشود، اینبار نیز این چراغ سبز با رمز «شبکه نفوذی آمریکا» عنوان شده است؛ رمزی که در ماه هاى اخیر از تریبونهای مختلف حکومتی به گوش مى رسيد. 
«حسین شریعتمداری» مدیرمسوول روزنامه «کیهان»، روز سه شنبه ۱۲ آبانماه ۱۳۹۴، در همایش «نفوذ ممنوع» گفت: «آمریکا به دنبال نفوذ در کانون هاى تصميم گيرى و تصمیم سازى است.» 
این سخنان در حالی بیان شد که دقیقا در همان روز خبرگزاری «فارس» ارگان وابسته به «سپاه پاسداران» در گزارشی با عنوان «کشف باند نفوذی آمریکایی در مطبوعات کشور» همراه با عکسی از «عیسی سحرخیز»، «نرگس محمدی» و «محمد نوریزاد» نوشت: «با تلاش سربازان گمنام امام زمان و دستور مقامات قضایی، پنج نفر از عوامل مرتبط با پروژه نفوذ دشمن در کشور که در مطبوعات فعال بودند، بازداشت شدند.» 
این در حالی است که خبرگزاری «صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» نیز به نقل از سازمان «اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» مطلبی را در همین رابطه منتشر کرد: «در هفته جاری چند تن از اعضای شبکه نفوذی همکار با دولتهای متخاصم غربی که در فضای مجازی و مطبوعات کشور فعال بودند، بازداشت شدند. این اقدام پس از ماهها رصد مستمر اطلاعاتی و اشراف همه جانبه به ابعاد فعالیتهای این شبکه انجام شده است. اقدامات و تحولات بعدی در این حوزه متعاقبا اعلام خواهد شد.» 
به باور برخی از فعالان حوزه رسانه در ایران، مخابره چنین پالسهایی از جانب حاکمیت اسلامی حاکی از ابعاد گسترده واقعه است، به گونه اى که براساس گزارشهای منتشر شده از سوی منابع آگاه، بازداشتها به این چند نمونه خلاصه نمیشود و ابعاد وسیع ترى دارد. گواه این استدلال در گزارش منتشر شده از سوی «سحام نیوز» به وضوح بیانگر این حقیقت است. 

بازداشت به اتهام تشکیل باند نفوذ آمریکا در مطبوعات کشور
پایگاه خبری «سحام نیوز» به نقل از یک «منبع مطلع» که نامش را فاش نکرده است، از احضار ۲۰ خبرنگار و روزنامه نگار در روز چهارشنبه مصادف با روز ۱۳ آبان (روز حمله و اشغال سفارت آمریکا) به خیابان «صابونچی تهران» خبر داده است. این گزارش می افزايد قرار است این احضار شدگان در آنجا تحت بازجویی بازجویان سپاه پاسداران قرار بگیرند. همچنین در گزارشی دیگر این پایگاه خبری از بازداشت ۱۰ خبرنگار اصلاح طلبدر روزهای آتی و منتهی به ۱۶ آذرماه (روز دانشجو) خبر داده است. 
براساس گزارشهای منتشره، اتهامات این روزنامه نگاران «تشکیل باند نفوذ آمریکا در مطبوعات کشور» میباشد. 
«عیسی سحرخیز»، روزنامه نگار منتقد و اصلاح طلب که روز دوشنبه ۱۱ آبانماه سال جاری، از سوی ۷ مامور امنیتی «سپاه پاسداران» در منزلش در شهر تهران بازداشت شد. به گفته ى فرزندش «مهدی سحرخیز»، او با اتهامات مشابهی به دیگر روزنامه نگاران بازداشت شده است. 
«مهدی سحرخیز» در گفتگویی با رادیو «فردا» گفت: «پدر به اتهام تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبر جمهوری اسلامی و تبانی برای تجمع بازداشت شده است.» 
این روزنامه نگار از جمله سه ایرانی است که در سال ۲۰۱۲ میلادی، برنده جایزه آزادی بیان «هلمن-همت» شد. 

رمزگشایی پیامهای مخابره شده از کیهان و اطلاعات سپاه
پیشتر گمانه زنيهايی در خصوص آغاز پروژه بازداشتهای گسترده در گوشه و کنار جهان و در فضای مجازی به گوش میرسید. گمانه زنيهايى که با تشدید فضای امنیتی در ماههای گذشته به سبب نزدیک شدن به زمان برگزارى «انتخابات دهمین دوره مجلس شوراى اسلامى» و «پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری» در اسفندماه سال جاری همراه بود؛ اما این گمانه زنيها با رویدادهای روزهای گذشته و پیامهای مخابره شده از سوی «کیهان» و «اطلاعات سپاه پاسداران» نشان از محدودتر شدن فضای اجتماعی، آزادی بیان و افزایش سرکوبها به ویژه بر علیه روزنامهنگاران منتقد در ماههای پیش رو دارد. 
همچنین «عیسی سحرخیز» پیشتر در آخرین یادداشت خود با عنوان «خوشخیالها» با اشاره به همین موضوع نوشته: «متاسفانه، هرچه به زمان انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان در اسفندماه نزدیک میشویم، بر میزان این خوشخیالیها نیز افزوده میشود و دلبستنها به عنایتهای ویژه آیتالله خامنه اى آن هم در این هفته ها و روزها که نظامیان مقرب، احضارهای تلفنی را شدت بخشیده اند، برای بیان هشدارهای دوستانه یا تهدیدهای خصمانه در خیابانی که صابونچیها مواد لازم را فراهم آورده اند برای لیف زدنها و کیسه کشیدنهای سیاسی و شاید مشت و مال جانانه!، طنز ماجرا آن جاست که افرادی هم که دستشان به بالاییها نمیرسد، در خانه ى پائینیها را میزنند و دست به دامان آنها میشوند تا شاید مورد عنایت خاص دبیر شورای نگهبان قرار گیرند که مبادا احمد جنتی از برگ وتوی خود علیه آنها استفاده کند. برخی از این افراد حتی این شم سیاسی را ندارند که دریابند شورای نگهبان چه خوابی برایشان دیده است و چگونه با زیر پا گذاردن یا دور زدن قانون انتخابات میخواهد این بار نه تنها به بهانه هاى سیاسی، بلکه زدن اتهامهای غیر قابل اثبات اخلاقی و مالی، اکثر آنها را از لیست نامزدهای انتخاباتی بیرون بیندازد.» 

بازداشت روزنامه نگارى که در اینستاگرامش نوشت
«احسان مازندرانی» مدیرمسوول روزنامه «فرهیختگان»، ساعت شش بامداد روز دوشنبه ۱۱ آبانماه ۱۳۹۴، توسط ماموران امنیتی منتسب به «اطلاعات سپاه پاسداران» بازداشت شد. او که سابقه همکاری با روزنامه هاى «اعتماد»، «شرق» و «آفتاب یزد» را در کارنامه خود دارد، پیش از این نیز در دوم اسفندماه ۱۳۹۱، در زمانی که خبرنگار روزنامه «اعتماد» بود، همزمان با موج بازداشت روزنامه نگاران در دفتر این روزنامه بازداشت و پس از نزدیک به سه هفته با سپردن وثیقه از بند ۲۰۹ زندان «اوین» آزاد شد. 
یک منبع آگاه در همین رابطه به «کمپین بین المللى حقوق بشر» گفته: «حکم بازداشت وی از سوم شهریورماه از سوی دادسرای رسانه صادر شده بوده، اما مشخص نیست چرا حالا اجرا شده و اتهام او چیست.» 
با وجود آن که هنوز دلیل مشخصی برای بازداشت این روزنامه نگار بیان نشده است، اما آنچه از فضای مجازی و منابع آگاه در این رابطه استنباط میشود، حاکی از مطلبی است که با بازنشر تصویر صفحهای از روزنامه «وطن امروز» با عنوان «رمزگشایی از هفت تیرکشی خیابان یاسر»، توسط «احسان مازندرانی» در «اینستاگرام» خود مرتبط است. در مطلب این روزنامه نگار او اشاره اى مستقیم به درگیری خیابانی «احسان لاجوردی» فرزند «اسدالله لاجوردی»، رییس پیشین زندان «اوین» و «دادستان انقلاب»، با افرادی از خانواده «هاشمی رفسنجانی» داشته و به آن پرداخته است. او در مطلب خود واقعیت اى از پشت پرده این ماجرا را منتشر کرده است. 

بازتاب نقض حقوق بشر روزنامه نگاران در گزارش احمد شهید
در حالی موج جدید بازداشتها و سرکوب روزنامه نگاران در ایران تشدید یافته است که در هفته ى گذشته «احمد شهید» گزارشگر ویژه در امور حقوق بشر در ایران در جریان «هفتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک» با اشاره به حق آزادی بیان، حق تشکل و حق تجمع مسالمتآمیز گفت: «افراد همچنان گزارشهای مشروحی از بازداشتهای خودسرانه برای اجرای مشروع این حقوق ارایه میکنند. بنا به گزارشها، تا ماه آوریل ۲۰۱۵، دستکم ۴۶ روزنامه نگار و فعال رسانه اى اجتماعی در بازداشت بودند و یا برای فعالیتهای مسالمتآمیز خود محکوم شده بودند.» 
ظرف شش ماهه اول سال ۲۰۱۵ میلادی، روزنامه نگاران، نویسندگان، فعالان شبکههای اجتماعی و مدافعان حقوق بشر همچنان توسط سازمانهای دولتی از جمله «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» و «واحدهای سایبری پلیس» مورد بازجویی و بازداشت قرار گرفتند. طبق گزارشها، قوه قضاییه همچنان به تحمیل احکام سنگین زندان برای افرادی که حق آزادی بیان خود به صورت مسالمتآمیز بهره میبرند؛ برای جرایمی مانند «تبلیغ علیه نظام»، «توهین به مقامات سیاسی یا مذهبی» و «آسیب به امنیت ملی» ادامه میدهد. 
«رضا معینی» مسوول بخش ایران، افغانستان و تاجیکستان سازمان «گزارشگران بدون مرز» در گفتگوی اخیر خود با رادیو «فرهنگ» در ۲۶ مهرماه ۱۳۹۴، ضمن اشاره به افزایش آمار بازداشت و زندانی شدن روزنامه نگاران و شهروند خبرنگاران و وبنگاران در سالهای اخیر در ایران خاطرنشان کرد: «اگر به طور آماری به تعداد  روزنامه نگاران زندانی در کشورهایی نظیر چین، اریتره یا کوبا که آنها هم روزی از جمله زندانهای بزرگ  روزنامه نگاران بودند، نگاهی بیاندازیم میتوان دریافت که در سالهای اخیر این زندانها که روزی بزرگترین زندان  روزنامه نگاران در جهان بودند، امروز رو به خالی شدن هستند، در حالی که به آمار  روزنامه نگاران زندانی در ایران از سال ۱۳۷۷ به این طرف افزوده شده است.» 

پیشگیری از افشای واقعیات، پیش از وقوع
به باور برخی از فعالین سیاسی و مدنی در ایران، «جمهوری اسلامی» از آغاز حیات خود تا به امروز، همواره مجموعه رفتارهایی از خود نشان داده که حاکی از مقاومت این حاکمیت در مقابل رعایت موازین جهانشمول حقوق بشر است. حاکمیت اسلامی هیچ صدای اعتراضی را برنتافته و هرگونه حرکتهای مسالمتآمیز اعتراضی را که در راستای بهبود اوضاع حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی بوده را در نطفه خفه کرده است. 
با نگاهی به بازداشتهای گسترده  روزنامه نگاران و فعالان رسانهای در سالهای گذشته و در زمان پیش از انتخابات در ایران، میتوان چنین برداشت کرد که حاکمیت اسلامی با این شیوه، از رسانه اى شدن موضوعات حقوق بشری و مدنی و حتی سیاسی در زمان رای گیریهای مهم همانند اتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری» توسط  روزنامه نگاران مستقل پیشگیری کرده و خطر شکلگیری اعتراضات گسترده در زمان افشای تقلبهای احتمالی در انتخابات را کاهش داده است. این نمونه را میتوان در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ به وضوح دید. 
در شرایط پیش رو با افزایش حساسیت بر موضوع فعالیت هسته اى جمهوری اسلامی، و مذاکرات با قدرتهای جهانی، افکار عمومی بر این موضوع معطوف شده و به مرور مسایل مربوط به موارد نقض حقوق بشر و روند رو به صعود آن در ایران از حاشیه به متن میآید، و این همان مساله اى است که حاکمیت اسلامی در ایران را به وحشت انداخته و هر بار به تاریخ حیاتش که نگاه کنیم، کارنامهای از رفتارهای خشن و ضد انسانی را مشاهده میکنیم. شایسته است جامعه جهانی فشار فزایندهای را بر ایران، در زمینه عمل به تعهدات بینالمللی حقوق بشری شهروندانش وارد آورده تا شاید کمی بهبودی حاصل شود.
اين مطلب را پيشتر نوشتم و در سايت «سودويند» منتشر شده، كه در اينجا نيز بازنشر داده شد

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۱, جمعه

اقاى ظريف براى شما متاسفم، با انكار حقيقت چيزى تغيير نمى كند

جناب آقاى محمد جواد ظريف 
با سلام 

هنوز درك نمى كنم چطور مى توانيد براحتى بگوييد "افرادی که جرایمی مرتکب میشوند یا قوانین کشور را نقض میکنند، نمیتوانند پشت اینکه روزنامه نگار یا فعال سیاسی هستند، پنهان شوند" آيا سفسطه و وارونه نشان دادن حقيقت جزيى از اخلاق ديپلماتيك شماست ! چطور مدعى هستيد هيچ روزنامه نگار و هيچ كسى در ايران بخاطر بيان عقيده زندانى نمى شود؟
من امير بى آزار يكى از نمونه هايى هستم كه بواسطه فعاليت هاى خبرى و خبرنگارى چندين بار بازداشت و زندانى شدم و مورد شكنجه هاى شديد جسمى و روحى قرار گرفتم، امثال من در ايران كم نيستند، چه قانونى را نقض كردم آيا بيان واقعيت نقض قانون است ؟ مگر همكاران روزنامه نگار، خبرنگار و نويسنده اى كه در طول اين سالها در زندانهاى كشور با اتهامات واهى و احكام سنگين زندانى و دركنار زندانيان خطرناك نگهدارى شده و مى شوند در واقع براى چيزى جز پايبندى به رسالت حرفه اى و بيان عقيده بوده است ؟ شما بخوبى مى دانيد اكنون چه تعداد از همكارانمان در زندانهاى ايران بواسطه بيان حقيقت و عقيده در بنده و زندان هستند و متحمل رنج هاى بى شمارى مى شوند، آيا اين است جواب حمايت آن دسته از روزنامه نگاران و فعالين سياسى محبوس كه پيش از اين از شما و آقاى روحانى حمايت كردند؟ در تعجبم  كه چطور شما و آقاى روحانى براحتى در مورد موضوعى به اين روشنى دروغ مى گوييد و سفسطه مى كنيد دست از تزوير برداريد و با ملت خود روراست باشيد. 
براى آنانى متاسفم كه دل به شما و دولت تزوير و ريا بسته اند

امير بى آزار 
خبرنگار و عكاس 

۱۳۹۳ اسفند ۱۷, یکشنبه

بارها در دادگاه خانواده شاهد اين موضوع بودم

 

 وقتى براى تهيه گزارش يا مصاحبه در جلسه دادگاه حاضر مى شدم با زنانى مواجه مى شدم كه خود را در زير چادر و همانند سپرى محافظ و جان پناهى محصور مى كردند آنچنان سرشان به پايين افكنده شده بود كه گويا مورد خشونت واقع شدنشان گناهى بزرگ است و مرتكب گناهى نابخشودنى شده اند برغم آنكه خود مورد ظلم واقع شده بودند و اينجا جايست كه بايد فرياد مظلوميشان را سر مى دادند اما برعكس لام تا كام حرفى نمى زدند

وقتى بعد از دادگاه در راه پله ها يا بيرون دادگاه جوياى اين رفتارشان مى شدم در اكثر مواقع اين بيان مى شد: كه ترس از رها شدن توسط شوهرشان دارند! اينجا دچار حس دوگانگى مى شدم براستى براى چه به دادگاه آمده بود بعد از گذشت ماه هاى پر استرس و سخت و تحمل هزاران حرف بد و بيراه پس هدفشان چيست از تقاضاى طلاق ؟! در مواردى شاهد آن بودم كه مى خواستند به نحوى شوهرشان را بترسانند تا شايد به عقيده آنها سر عقل آمده و از خشونت دست بردارد در مواردى ديگر شاهد  آن بودم براى آنكه شخصى مانند قاضى در مقابل او غرور شوهرش را خورد كند تا بتواند از اين راه قدرت نمايى كند و خودى نشان دهد راه دادگاه خانواده را در پيش گرفته بودند

ترس از بى سرپرستى و ترس از هزاران راه نرفته ترس از اينكه بعد از شوهر چگونه بايد زندگى را اداره كنند و هزاران ترس ديگر دليلى بر افكنده شدن سرشان به پايين بود

 اما در مقطعى ديگر شاهد زنانى بودم از همان جنس، زنانى كه شوهرشان در بند زندان بود و چند بچه قد و نيم قد را براى ملاقات به زندان آورده بودند و بگفته  شوهرانشان هرگز باورشان نمى شد اين زن بتواند در نبودشان تنگه ى زندگى را خورد كند

هر روز در خيابان در پياده رو در اتوبوس و مترو از كنارمان رد مى شوند در زير آن نقاب نمى دانيم چه كسى هستند اما آنگاه كه به چهره زير نقاب با نگاهى دقيق تر مى نگريم شاهد بدوش كشيدن مسئوليتى مردانه هستيم كسى چه مى داند براى چه شايد همسر يا پدر بچه هايش در تصادفى يا بر اثر بيمارى جان باخته و اوست كه هم پدر مى شود و هم مادر هم لطافت زنانه دارد هم غرور و شانه هاى پهن مردانه، در لحظه اى كه آن بخش از وجود پنهانشان نمايان مى شود  

وقتى با آنان در طول روز يا در جايى برخورد مى كنيم و شاهديم كه از آنان با واژه "شير زن" ياد مى شود، براستى چه تفاوتى مى كند و چه نياز است كه به وجود پر معناى زن و زنانگى پيش وند و پس وند اضافه كنيم ؟

زن با تمام زنانگى، موجودى است توانمند همچون كوه اگر از كودكى به دختربچه هايمان آموزش دهيم كه تنها تفاوت آنها با مردان و جنس مخالف شان تنها و تنها تفاوت جسمى است و هيچ محدوديتى با جنس مخالف ندارند، هيچ مرزى براى آنان با جنس مخالفشان وجود ندارد و نيز هيچ قله اى براى آنان دست نيافتنى نيست هيچ گاه شاهد تبعيض و خشونت عليه آنان نخواهيم بود

۱۳۹۳ بهمن ۱۴, سه‌شنبه

كودكان كار، كودكان باغ هاى اميد و سرنوشت مبهم






در جستجوى چيستى ؟ در جستجوى شادى كودكى ! در جستجوى سرنوشت مبهمى كه يا جوابى كه هر شب در روياى شبانه ات در جستجوى آنى به كدامين گناه سرنوشتى ام اينگونه است ؟ 

كودكان كار
در همه جاى اين كره خاكى فرقى نمى كند سرزمين پدريمان ايران باشد يا همسايه آن تركيه كه جزو سيزده اقتصاد نو ظهور و كشورى با رفاه نسبى در ميان همسايگان آسيايى اش، كودكان كار موضوعى دردناك است در گوشه كنار اين كره خاكى شاهد آن هستيم 
 

چه كسى شادى كودكانه ام را از من دزديد! پدرم، مادرم به كدامين گناه سرنوشتم اينگونه است
پدرت كيست نمى دانم مادرت نمى دانم تنها مى دانم در هياهوى زندگى اندك شاديت جستجوى پسماندهاى اين زندگى است تا شايد در ميان شان چيزى را بيابى تا شامگاه لبخندى را بروى لبان خواهر كوچكترت بنشانى و شادى را به او هديه كنى، يا شايد تمام دل خوشى ات، اين است كه از روز قبل درآمد بيشترى بدست آرى تا شبانگاه لبخندى را بر چهره چروكيده ى و شرمگين مادرت بنشانى ، 
نيك مى دانم اينجا خبرى از پدر و مادر معتاد نيست كه به اجبار براى خرج اعتيادشان اينگونه پاى در راه سرنوشت نهاده باشى پدرت كجاست چه شده؟ 
پدرم آن روز كه چشم بر دنيا گشودم با شوروشوق پاى در معدن زغال سنگ نهاد زير لب نامم را زمزمه مى كرد و ترانه ى زندگى را مى خواند و مادرم،، أرى مادرم از شوق پدر مى گفت و با نواى ارام و دلشنين انگونه كه گويى زمان متوقف شده است لالايى را در گوشم نجوا مى كرد 
ضربات پدرم وجود سترگ معدن را مى شكافت تا از دل سرد كوه سرنوشتم را شكوفا كند، كوچكتر از آن بودم تا دستان خسته و پينه بسته اش را بياد آورم اما نيك مى دانم پدرم بهترين پدر دنيا بود، تمام شاديم در شادى مادرم نهفته است 

۱۳۹۳ بهمن ۱۰, جمعه

ماهم اينطورى

مدتى مى شه دست و دلم به كار نمى ره حوصله هيچى ندارم قرار نيست اينجا بشينم و گلايه كنم و به قول بعضيا ژست خاطره نويسى بگيريم اما خواستم يه جورى هم دليل ننوشتن مو تضيح بدم چون مى دم حق اون دسته از دوستانيه كه به اين صفحه سر مى زنم و مدتى مى شه مطلب تازه اى مشاهده نمى كنن، در جريان قرار بگيرين هم اينكه به نحوى اولين پست در سال جديد ميلادى و يه مقدارى با درد دل و تخيله روحى البته اگر بشه اسم شو اين گذاشت شروع كرده باشيم 
بدون ويرايش مجدد مى نويسم به عقيده من قرار نيست. درد دل و بشينى ويرايش كنى و غلط املايى هاشو بگيرى ، بگذريم در اين پنج سال كه چهار روز ديگه ميشه شش سال هيچ وقت جز دوران سخت بازداشت هيچ و زندان هيچ وقت گلايه نكردم حتى در خلوت خودم هم گله نكردم ، خداروشكر تا الان هرگز پشيمون نشدم از راهى كه طى كردم هرچند الان در اين نقطه از جاده زندگى كه قرار دارم مى تونم به جرات بگم جاى سالمى واسم نمونده نه گردن سالمى مونده نه دنده هاى سالم نه كمر و ستون فقرات درستى نه ساق و از همه مهمتر يه روح داغون كه فقط خودشو سعى مى كنه روى با نگه داره خيلى قصد ندارم توضيح بدم كجا سالم كجا نياز به تعويض داره توى مدت يكسال گذشته دوبار عمل جراحى روى ستون فقراتم انجام شده دوميش همين ديروز بود كه نيمه كاره مونده و هنوزم كار داره مثلا اميدوار بوديم از ستون فقرات خلاص شديم و كمرمون كمر شدو مى شه به سراغ عمل جراحى كتف هامون بريم ولى خوب كمر انگارى لگد هاى كارى بهش زده شده دم بازجو هامون گرم همچين انقلابى و حماسى زدن كه انگارى ارث باباشونو خوديم 
وقتى درگير درد طاقت فرسا باشى منكه دست و دلم به كار نميره يه مقدارى از نظر روحى افت كردم و بى حوصله شدم نه اينكه ننويسم نه ولى از چيزى كه مى نويسم راضى نيستم و پاكش مى كنم و بى خيال مى شم صفحه فيس بوك هم كه دقيقا به همين درد مبتلا شده و اونم بى تاثير نمونده ، كلا روى شانسيم به مولا سر على قسم فكر كنم جدى جدى در اين جاده پر پيچ خم زندگى بايد بزنيم كنار و يه موتور پياده كنيم 
ديدين اين روانشناس ها تاكيد مى كنن داداش اميدوارى بده به خودت درست مى شه ماهم به حرفشون گوش كرديم البته ما كنارمون يه روانشناس داريم كه هرچى خونده روى ما پياده مى كنه خوبه باز سر كچل ما اوستا مى شه و بيكارهاى بعديش زياد اذيت نمى شن والا ما بهمينشم راضي هستيم 
يه نامه اى نوشتم توى همين اوضامون كه فعلا بيخيال انتشارش شديم اخه حرف تكرارى زدن و گوش شنوايى وقتى نيست واسه چى منتشر كنى نامه به رييس جمهور محترم همين آقاى روحان بود و يه بخشيشم به آقا اختصاص داديم كه بابا روحانى دست بردار از اين حرف هاى تكرارى كليدت كه تا الان قفلى باز نكرده 
نمى دونم شايد واقعا بارتون شده مى تونه كارى كنه نه بابا از اين خبرا نيست آقا ، حضرت آقا را مى گما داداش فكر بد نكنى سنش داره بالا ميره ولى ول كن مامله نيست كلا ملت اسكول كرده ملتم از اون اسكول تر منظورم بخشى از ملت اسكولمون نه همشون بخش شون واقعا انسان هستند و ارزشمند ولى يه قشريشنم مرخص اند كلا توى سرشون هم بزنى ازت تشكر مى كنن خدايى نمى دونم اين عزاييل كى قراره چك هاى جنتى برگشت بزنه خفتش كنه ، همين آقا ، خدايى مثلا يارو رحيمى را واسش حكم دادن سر على قسم ببين چطور ملت اسكول مردن يارو كلى اختلاص كرده هفت ميليلرد واسش حكم رد مال بريدن يا اومدن مثلا تبليغات پديده و محسن پهلوان كه هركى نشناسه ما ديگه بهتر مى شناسيمش كيه و از كجا اومده طرف با كلى ساخت و پاخت و رشوه دادن به حسن و حسين و سهام دار شدن بانك و اينجا و اونجا با پول مردم زبون بسته كه ازجيب همين نماينده هاى مجلس به جيبش سرازير شد از پول و بودجه استانى به جيب آقا رفت اين كاسبى راه انداخت البته خداييش شغل واسه يه عده درست كرد منكر اينش نشيم بنده خدا اشتغال زايى كرد حالا بجاى اينكه بيان اونايى كه بى حساب كتاب بودجه فلان روستا و فلان كشاورز كه بايد اين بودجه براى كمك به اونها هزينه مى شد ولى نشد ، اونا بگيرن و خفتشون كنن اومدم مارو اسكول كردن كه واى ببينين ما جلو تبليغلت شو گرفتيم يا اون تبرك و حاجى بوستانى چيبگم سر على قسم 
بگزريم داشتم باهاتون درددل مى كرديم 
اقا اميدواريم اين حوصله ما برگرده و دست دلمون به كار بياد و بتونم بنويسم هنوز قولى كه دادم فراموش نكرد بقيه اون مقاله سپاه و ارتش سايبرى رو هم ميزارم 

۱۳۹۳ آبان ۱۴, چهارشنبه

اسیدپاشی به زنان و «نظام سخن» مسلط بر ایران

 

 

رضوان مقدم-14 آبان 1393 


مدرسه فمینیستی: پس از درج اخبار مربوط به اسیدپاشی به زنان اصفهان، مردم آزادیخواه و انسان دوست در دو شهر بزرگ کشور، تهران و اصفهان در اعتراض به این عمل وحشیانه به خیابان ها آمدند و خواهان نضمین امنیت و آزادی برای زنان ایرانی شدند. این امری است کاملا طبیعی و کمترین کاری است که باید انجام می گرفت. مگر پدیده اسیدپاشی زنجیره ای به زنان اتفاق کم اهمیت و کوچکی بوده که مردم به سادگی و بی تفاوت از کنار آن بگذرند؟ آن چه غیر طبیعی و تعجب بر انگیز است عکس العمل برخی از مقامات حکومتی به این پدیده ی شوم و نیز به حضور اعتراض آمیز مردم در فضای عمومی است. پیش از این هم اسیدپاشی به صورت زنان و حتا مردان انجام شده که این نوع از اسیدپاشی ها اغلب با انگیزه انتقام جویی انجام گرفته و چون فرد قربانی، مجرم را می شناخته، مرتکب جنایت، بازداشت و محاکمه شده است. اما در اسیدپاشی های اخیر که به صورت زنجیره ای انجام گرفته شخص یا اشخاص اسیدپاش از چنان احساس امنیتی برخوردار بوده که توانسته چندین زن را قربانی کند بدون آن که دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی بتواند عاملان این جنایت را بازداشت کند!

چرا اسید پاشی؟

پس از روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی در ایران، اولین تغییرات انقلابی در مورد حقوق شخصی و مدنی زنان صورت گرفت حجاب برای زنان اجباری شد، قانون حمایت از خانواده به ضرر زنان تغییر کرد، و قوانین تبعیض آمیز یکی پس از دیگری علیه زنان در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. ابتدا از مدارس و ادارات دولتی شروع کردند، بخشنامه پشت بخشنامه صادر شد تا از حضور زنانی که حاضر به رعایت حجاب اسلامی نبودند در ادارات و جاهای عمومی جلوگیری به عمل آید. بسیاری از زنان به همین دلیل از کار برکناز شدند. یا خود از ادامه کار و شغل شان انصراف دادند و خانه نشین شدند. اما حکومت به این هم اکتفا نکرد؛ نیروهایش را تحت عنوان گشت های "ارشاد" یا امر به معروف و نهی از منکر وارد خیابان ها کرد. همه روزه در مراکز خرید و محل های پُر رفت و آمد با چند دستگاه مینی بوس سر راه دختران و زنان به کمین می نشستند تا زنانی را که چند تار موی شان بیرون بود یا به جای شلوار، جوراب پوشیده بودند بازداشت کنند. در مدارس دخترانه با این که تمامی کادر آموزشی زن بودند اما دختران مجبور به پوشیدن مقعنه و مانتوهای بلند شدند. حتا در روزها گرم و طاقت فرسا هم اجازه برداشتن مقعنه را از سر نداشتند. نتیجه همه این سخت گیری ها و اذیت و آزار و توهین و تحقیر زنان و دختران، برانگیختن خشم و نفرت روز افزون زنان نسبت به حجاب اجباری بوده است. حتا عده ای برای رهایی از این فشارها، ترک وطن را به زندگی کردن در فضایی پدرسالار و زورمدارانه ترجیح دادند. عده ی دیگری از زنان اما با نافرمانی مدنی، مخالفت خود را با حجاب اجباری نشان داده و می دهند، گشت های ارشاد را تحمل کرده، جریمه "بد حجابی" پرداخت می کنند ولی از پوشیدن مانتوهای بلند و گشاد و مقتعه خودداری می کنند. به طوری که رگ "غیرت" برخی از بینادگرایان وطنی بیرون زده و رفتارهایی دور از عقل و منطق از خود نشان می دهند. مثلا پوشیدن ساپورت خانم ها ناگهان بحث روز در صحن علنی مجلس می شود و فریاد وای اسلاما به آسمان می رود که باید جلو این افراد گرفته شود وگرنه بنیاد دین و دین داری بر باد می رود. آقای علی مطهری از جمله کسانی است که حجاب خانم ها دغدغه روز و شب اش شده است. ایشان در تیر ماه 1393 تصاویری از خانم هایی که ساپورت پوشیده اند تهیه کرده و در مجلس به نمایش گذاشته، و در سخنان خود خطاب به نمایندگان اظهار می دارد که: "ما معتقدیم اگر نوعی از پوشش مانند این جوراب های بلند که به آن ساپورت می گویند و به هیچ وجه فلسفه حجاب را تأمین نمی کند به تأسی از غرب رایج بشود دولت وظیفه دارد این جا عمل بکند و موظف است غیر قانونی بودن آن را اعلام بکند تا ممنوع بشود"[1]!

چرا آقای مطهری و دیگر نمایندگان به جای نمایش عکس هایی از زنان ایرانی تصاویری از فقر و بدبختی ها، زاغه نشین ها، اعتیاد و کارتون خواب ها به نمایش نمی گذارند؟ چرا فیلم زنانی که مورد حمله اسیدپاش یا اسیدپاشان قرار گرفته اند در مجلس شورای اسلامی به نمایش گذاشته نمی شود؟ چرا مجلس در یک نامه سرگشاده به صراحت اسیدپاشی به روی زنان را محکوم نمی کند؟

علی مطهری در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری مهر می گوید: "وضعیتی که امروز در مسئله عفاف و حجاب پیدا کرده ایم به خاطر جدی نگرفتن اصل امر به معروف و نهی از منکر خصوصاَ از طرف دولت ها است[2] (به نقل از وب سایت الف) وی همجنین در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار کرده است: «غیر از وظیفه ای که مردم از نظر امر به معروف و نهی از منکر قلبی و زبانی دارند بخشی از مرحله سوم امر به معروف و نهی از منکر که مرحله "ید" نامیده شده و مستلزم اعمال قدرت و قانون است وظیفه دولت اسلامی است اما معمولا دولت ها از زیر بار این مسئولیت شانه خالی می کنند».(همان) منظور آقای مطهری از «زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن دولت» آیا چراغ سبز به نیروهای فشار است که خودشان دست به کار شوند؟ اساساَ منظور ایشان از مرحله "ید" که مستلزم اعمال "قدرت" و قانون است چیست؟ در ادامه به نمونه هایی از سخنرانی ها و اظهارات برخی از مسئولین می پردازیم:

بنابه گزارش خبرنگار سياسی خبرگزاری فارس آیت الله احمد جنتی در نماز جمعه تهران در رابطه با بدحجابی ، «با طرح اين پرسش كه اگر زنی بدون حجاب به خيابان آمد با او چه كار بايد كرد؟ می گوید آيا بايد با بهانه كار فرهنگي اين زن را رها كرد تا جوانان فاسد شوند و ما فقط به خواندن روايت برای آنها اكتفا كنيم تا اين موضوع زياد شود؟" وی با تقدير از عملكرد نيروی انتظامی در برخورد با بدحجابی و نيز با انتقاد از برخی اظهار نظرها در محدود كردن اين اقدام، تصريح كرد: «هيچ كس حق ندارد دست نيروی انتظامی را در برخورد با بدحجابی ببند.»

همچنین امام جمعه اصفهان آقای یوسف طباطبایی نژاد در همایش حجاب و عاشورا در مورد حجاب زنان گفته است:« برای مقابله با بدحجابی باید چوب تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد» در ادامه سخنرانی عنوان کرده است که: «امر به معروف و نهی از منکر هم زمان قدیم به صورت افرادی به نام محتسب بوده است که شلاق به دست بوده است.» (گزارش جهان به نقل از مهر)

آقای یوسف طباطبایی نژاد که در قرن 21 زندگی می کند اما هنوز فرهنگ شان محتسب سازان شلاق به دست است! طبعاَ با این نظام سخن و گفتمانی که ایشان عنوان کرده اند اعلام جنگ علیه زنان است وگرنه بیان جملاتی همچون "باید چوب تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد" به چه منظوری در افکار عمومی بیان می شود؟

بسط و گسترش این «نظام سخن» و گفتمان خشونت آمیز علیه زنان سال هاست که ادامه دارد از جمله حجةالسلام علی برهان امام جمعه مهریز هم گفته است که: انسان آدم بی حجاب را مانند الاغ لخت و بی پالان یک بار ببیند چشمانش سیر می شود و دیگر وسوسه نمی شود وی اضافه می کند:"که افتخار ما مهریزی ها مذهبی بودن مان است و در این امر، قرص هستیم و شوخیبردار هم نیست و به حق رسول الله خدا نکند که روزی شیاطین بخواهند مهریز بکر و دست نخورده را خرابش بکنند".[3](به نقل از یزد فردا)

از این دست سخن ها و اظهار نظرهای غیرمسئولانه که در مجامع رسمی عمومی و خصوصی، فراوان به گوش می رسد نتیجه ای جز اعمال بیش از پیش خشونت علیه زنان ندارد. بدیهی است با چنین گفتمانی، سنگ روی سنگ بند نمی شود. کدام زنی بدون این که در قالب مورد نظر حضرات در آید احساس امنیت جانی خواهد داشت تا در خیابان های شهر قدم بردارد؟ بررسی سخنرانی های زنجیره ای برخی از تندروهایی که تربیون های مساجد، نمازجمعه و مجلس را دراختیار دارند حاکی از عمق حشونت، تهدید، بی حرمتی و توهین آشکار به زنان است. این نظام سخن، آگاهانه یا ناخودآگاه به ترغیب و تحریک افرادی منتهی می شود که برخورد با زنان "بدحجاب" را زیر لوای "امر به معروف و نهی از منکر" و به شیوه قرون وسطایی شلاق، ترکه و اینک لابد نوع مدرن آن اسیدپاشی، توجیه کنند. در واقع با جنین اظهار نظرهای خطرناک و غیرمسئولانه فضای شهر برای حضور شهروندان ناامن شده است.

پاک کردن صورت مسئله و اظهار نظرهای متناقض

برخی از مسئولان به جای موضع گیری صریح و آشکار نسبت به اسیدپاشی و ناامن شدن فضای زیست اجتماعی شهر برای زنان، متأسفانه با نسبت دادن این عمل ننگین به کشورهای خارجی سعی کردند صورت مسئله را تغییر داده و یا پاک کنند. از جمله آقای حیدر مصلحی وزیر اطلاعات دولت دهم در رابطه با فاجعه اسیدپاشی اصفهان می گوید: "بعد از اسیدپاشی اصفهان فضای سنگین رسانه ای را راه اندازی کردند که این به طور دقیق طراحی شده و پشت صحنه آن هم سرویس های جاسوسی هستند که بنده اطمینان دارم سرویس جاسوسی انگلیس (ام.آی.6) پشت این موضوع است و باید حواس مان را جمع کنیم"[4] اگر آقای مصلحی اطمینان دارد که اسیدپاشی کار "سرویس جاسوسی انگلیس " است لابد این قدر هم قدرت دارد که عوامل آن را به مردم معرفی کند!

از سوی دیگر محمدرضا نقدی، رئیس سازمان بسیج مستضعفان یکی دیگر از مسئولان "بلند پایه" نیز می گوید: «حتا اگر سند و مدرک محکمی بر این که این اقدام شنیع با هدایت دشمن مستکبر صورت گرفته نداشته باشیم، ولی با قاطعیت میتوانیم بگوییم مرتبط کردن این فعل حرام و شیطانی با نهی از منکر کار حساب شده عوامل رسانهای بیگانه است.» وی که جریان اسیدپاشی را ترفند دشمن می داند می گوید: در اصفهان از ابتدای سال چند مورد اسیدپاشی اتفاق افتاده، این در حالی است که در طول سال هزاران مورد قتل، تعدی، زد و خورد و جرائم دیگر اتفاق می افتد، اما با یک برنامه ریزی تبلیغاتی و به وسیله عوامل خودفروخته این جریان را بزرگ نمایی می کنند.[5] گرچه آقای محمدرضا نقدی به حرام و شیطانی بودن اسیدپاشی اشاره می کند ولی از سوی دیگر معتقد است که: "اما با یک برنامه ریزی تبلیغاتی و به وسیله عوامل خودفروخته این جریان را بزرگ نمایی می کنند." این در حالی است که هر چقدر در مورد فاجعه اسیدپاشی اعتراض شود، اطلاع رسانی و نوشته شود، هنوز کم است و باید از مردم سپاسگزار بود که نسبت به جنین وقایع دردناکی متأثر شده و عکس العمل نشان می دهند. طبعاَ وقتی وجدان اجتماعی به درد می آید نشان می دهد که هنوز جامعه حساسیت اش را نسبت به اعمال خشونت از دست نداده است.

بازداشت فعالان حقوق زن به جای اسیدپاشان یا اسیدپاش

پس از بروز واکنش به موقع مردم به ویژه فعالان حقوق زنان و بازتاب گسترده اخبار مربوط به عمل ضدبشری اسیدپاشی به زنان اضفهان، توقع می رفت که مسئولان نه تنها از حضور کنشگران مدنی و اعتراض آنها (که نتیجه آن پیشگیری از خشونت است) قدردانی کنند بلکه خود نیز می بایست با اعلام انزجار از هرگونه رفتار خشونت بار علیه زنان، به ایجاد فضایی امن کمک می کردند. اگر حاکمیت منافع جامعه را در نظر داشته باشد باید از این اعتراضات خودجوش مردمی حمایت کند، با مردم همراه شود و بلافاصله به نیاز آنان که استقرار امنیت و معرفی اسیدپاشان است پاسخ گوید زیرا خشونت نباید در جامعه عادی شود. اما با تأسف می بینیم که نه تنها به وظیفه خود عمل نکردند بلکه به جای پاسخ گویی و پیگرد عاملان این جنایت، اقدام به بازداشت برخی از فعالان حقوق زن همچون خانم ها «نسرین ستوده» و «مهدیه گلرو» کرده اند.

متاسفانه مهدیه گلرو[6] همچنان در بازداشت به سر می برد. حتا «آریا جعفری» عکاس و مسئول سرویس عکس خبرگزاری ایسنا را که بنا بر وظیفه خود از تجمع مردم عکس گرفته بود بازداشت کردند و او را به مدت یک هفته در بازداشت نگه داشتند. دستگاه عریض و طویل اطلاعات و نیروی انتظامی به جای پیگیرد مجرمین به دنبال شناسایی و بازداشت افرادی است که اعتراضات خودجوش مردم را پوشش خبری می دادند! به طوری که آقای حسین زاده جانشین فرمانده انتظامی استان اصفهان اعلام کرد: «بر اساس تحقیقات پلیس فتا، ۲ نفر از کسانی که در فضای آنلاین، خبرهای کذب را در خصوص اسیدپاشی منتشر می کردند، شناسایی شدند و مشخص شد که این افراد در یکی از شهرهای جنوبی کشور اقامت دارند»[7]

در کنار واکنش های یأس آور اغلب مسئولان نسبت به فاجعه اسیدپاشی اما آقای حسن روحانی، رییس جمهور موضعی منطقی تر از سایر مسئولان در پیش گرفته و جای امیدواری هست که چون قتل های زنجیره ای سرانجام عامل یا عاملان این جنایت نیز شناسایی شود ایشان عنوان کردند :« این گونه مسایل جزو افساد فیالارض و ارعاب عمومی و زیر سؤال بردن امنیت کشور است و دولت از همه توان خود برای ایجاد امنیت در جامعه استفاده خواهد کرد. لحظه ای آرام نخواهیم ماند تا افرادی که مسبب این حادثه بودند دستگیر شده و واقعیت برای مردم روشن شود. هر فرد یا گروهی به طور سازمان یافته یا غیرسازمان یافته، این عمل را مرتکب شده باشد بدانند که گذشت در کار نخواهد بود.»

آن چه که امنیت جامعه را به خطر انداخته نه حجاب خانم ها بلکه فساد اقتصادی، سانسور رسانه ها و به بند کشیدن منتقدان سیاسی و فعالان مدنی، و تک صدایی کردن فضای سیاسی جامعه است. با بی حرمتی کردن و تهدید و توهین به زنان فضای جامعه ناامن تر و خشونت بار تر خواهد شد. اگر حکومت به فکر امنیت مردم است به جای سرکوب زنان و اعمال زور در به حاشیه راندن و خانه نشین کردن زنان، بهتر است مسئولان مواظب سخن ها و اظهار نظر هایی باشند که نتیجه ی محتوم اش ناامنی و خشونت سازمان یافته در جامعه است.


http://feministschool.com/spip.php?article7619

۱۳۹۳ مهر ۲۸, دوشنبه

سپاه پاسداران و اقدامات سايبرى -بخش اول چكيده

چندى قبل شروع به نوشتن مقاله هايى در خصوص اقدامات سايبرى سپاه پاسداران كردم از آنجايى كه مدت زيادى مى شه به اينرنت و دنياى مجازى دسترسى نداشتم در اين فرصت كوتاه پيش آمده تصميم گرفتم تا بخش كوچك و چكيده اى از آن را منتشر كنم ، تا در آينده و فرصت هاى بعدى بخش هاى گسترده اى را جهت آشنايى با بخش هاى پشت پرده و فعاليت هاى سپاه پاسداران كه تا كنون كمتر به آن پرداخته شده است را به همراه مداركى در طول اين سالها بدست آمده است و سبب روشن تر شدن هر چه بيشتر فعاليت هاى سپاه پاسداران كه تنها به حوزه جغرافياى ايران ختم نمى شود را منتشر كنم 
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،، 
رویکردی که سرداران سپاه در خصوص اقدامات سایبری دارند همان رویکرد جنگ طلبانه است این درحالی است که ضمن همکاری نظامی با رژیم اسد در سوریه، سپاه پاسداران در راستای اقدامات سایبری نیز با رژیم اسد همکاری میکند، ذکر این نکته اهمیت بسزایی دارد که سپاه پاسداران همواره برای رسیدن به اهداف خود از تجربیات و تجهیزات کشورهایی نظیر روسیه و چین استفاده کرده است
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از ابتدای تشکیل چه قبل و چه بعد از جنگ عراق با اقدامات تروریستی در کشورهای دیگر بعنوان یکی از نیروهای تندروی حکومت اسلامی ایران در عرصه بینالمللی شناخته شد، این در حالی است که بعد از جنگ عراق، سپاه به بهانه سازندگی و محرومیت زدایی با ورود به عرصههای مختلف اقتصادی، نفت، مخابرات، قاچاق کالا، ارز و مواد مخدر توانست به یکی از ثروتمندترین و قدرتمندترین نیروهای نظامی ایران تبدیل شود. هیچ آمار شفاف و دقیقی از میزان درآمدهای سپاه پاسداران تاکنون منتشر نشده است اما میتوان گفت که سپاه پاسداران هر ساله بخش گستردهای از بودجه کشور را به خود اختصاص میدهد. در خصوص فعالیتهای سپاه پاسداران و عملیات برون مرزی و فعالیتهای آن گزارشهای متعددی به رشته تحریر در آمده است در این نوشتار به یکی از بخشهای سپاه پاسداران که طرح تشکیل آن در سال 84 مطرح شد میپردازیم.
طرح تشکیل نیروی سایبری ایران یا همان ارتش سایبری از سال ۸۴ در سپاه مطرح شد اما بعد از وقایع و کودتای انتخاباتی در سال 88 این بخش از سپاه قدرت بیشتری یافت همچنین سپاه که از سالهای قبل در بخشهای مخابراتی و اینترنتی در ایران ورود پیدا کرده بود تیمی را در راستای رصد فعالیتهای اینترنتی کاربران به نام تیم رصد سایبری را تشکیل داد.
از افزایش بودجه سپاه تا هک و ارسال پارازیت
در راستای تشکیل ارتش سایبری در سپاه بخشیهایی به موازات آن تشکیل شد که از آن جمله میتوان به ایجاد بخشی در نیروی انتظامی -که غالبا تمامی فرماندهان آن پیشینه سپاهی دارند- به نام پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات (فتا ) در اواخر سال 89 اشاره کرد که برخلاف آنچه تصور میشود تمامی فعالیتها و خط  مشی این واحد نیز زیر نظر سپاه تبیین و اداره میشود.
سپاه سایبری و ارتش سایبری ایران متشکل از 4 گروه است، گروه اول ماهیتی دفاعی دارد و به پیگیری هویت هکرهای مهاجم و خنثی کردن فعالیتهای آنها میپردازد. ماموریت هک کردن وب سایتهای منتقدان حکومت و مخالفان دولت جمهوری اسلامی ایران و نیز وب سایتهای خبری از جمله ماموریت گروه دوم می باشد، این گروه که درواقع ماهیتی تهاجمی دارد بعد از رویدادهای منتهی به انتخابات سال 88  نمود بیشتری پیدا کرد این گروه با هک کردن وب سایتهاى متعددى از جمله سرویس تویتر، موتور جستجوگر بایدو، وب سایت خودنویس و رادیو زمانه، وب سایت های خبری جنبش سبز بر سر زبانها افتاد، لازم به ذکر است بر اساس گزارش خبرگزاری فارس در دی ماه سال92 نیروهای سایبری اطلاعات سپاه ثارالله استان کرمان وب سایت هایی نظیر ندای سبز آزادی، سبزنامه، سیزپروکسی، نوروز، استانبان، سی میل، نوگام، ایران آپینیون و دگرواژه را نیز هک کردند.
گروه سوم با هدف رمزگشایی پسوردها و ابزارهای انتقال اطلاعات تشکیل شده است. در واقع با رمزگشایی و دسترسی غیرقانونی به ایمیل های اشخاص و شنود فعالیت های آنها به اهداف خود می پردازند، البته این ماموریت تنها به اینجا ختم نمی شود و رکن سوم ارتش سایبری برای اهداف شنود اطلاعات در دنیای مجازی ایجاد شده است.
از سوی دیگر گروهی در سپاه سایبری ماموریت دارد تا بر روی فرکانسهای برخی شبکههای تلویزیونی عربی و غربی پارازیت ارسال کند این گروه که به رکن یا گروه چهارم ارتش سایبری موسوم است تاکنون بارها بر روی فرکانسهای شبکههایی نظیر العربیه،صدای امریکا، بی بی سی فارسی و دیگر شبکه های خبری ماهوارهای اقدام به ارسال پارازیت کرده است.
ارتباط رسمی ارتش سایبری با بخش های مختلف نظام
همانطور که بر هیچ کس پوشیده نیست موازی سازی دیر زمانی است که در ارکان مختلف نظام جمهوری اسلامی ایران جریان دارد نهاد وزارت اطلاعات به موازات نهادی با همان وظایت در سپاه پاسداران و بخش های دیگر ادارات و موسسات ایران تشکیل شده و فعالیت میکند در مقوله سایبری نیز ارتش سایبری ایران بطور رسمی با نهادهای مختلف نظام مرتبط است، یکی از سازمانهای اصلی در این زمینه فرماندهی دفاع سایبری است که تحت نظر سازمان دفاع غیر عامل ایران اداره میشود و تحت فرماندهی کل نیروهای مسلح است.
از سال 89 تاکنون بخشهای موازی و متعددی در زمینه فعالیتهای سایبری در ایران تشکیل شده است، یکی دیگر از نهادهای مربوط به فضای مجازی و سایبری در ایران مرکز «امنیت اطلاعات ماهر» است که با حمایت و تحت نظر وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات اداره میشود. این مرکز مسئولیت سازماندهی گروههای واکنش سریع در موارد اضطراری و حملات سایبری را بر عهده دارد همچنین در همان سال بخشی به نام بسیج سایبری با محوریت شورای فضای مجازی در بسیج تشکیل شد از فعالیتهای اصلی این نهاد تمرکز بر تبلیغات و هواداری از مواضع ایران در فضای مجازی، سازماندهی و فعالیت در زمینه ارتقای تواناییهای سایبری و استفاده از نیروهای موثر سپاه در زمینه آموزش هکرها به منظور تقویت قابلیتهای تهاجمی میباشد.
از همکاری با هکرهای روسی تا عملیات های سایبری در سوریه)رویکردی که سرداران سپاه در خصوص اقدامات سایبری دارند همان رویکرد جنگ طلبانه است که در بخشهای دیگر سپاه،  گفتمان آن نهادینه شده است. چندی قبل سردار جلالی گفت: "جنگ سایبری میتواند مقدمه جنگ نظامی باشد و جنگ سایبری میتواند ظرفیتهای اجتماعی ، اقتصادی ، نظامی ، دفاعی و امنیتی کشورهای متخاصم را موردتهاجم قرار دهد " حکومت اسلامی ایران بعد از جنگ عراق با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی سعی در دشمن سازی داشتهاند آنها با این گفتمان تاکنون ایران را کشوری مورد تهاجم غرب دانستهاند و از این طریق اقدامات و فعالیتهای تروریستی و برون مرزی خود را توجیه نمودهاند .
با توجه به تحولات سالهای اخیر در خاورمیانه دخالت سپاه و شاخه برون مرزی آن در کشورهای همچون سوریه و عراق و لبنان تنها به عملیات نظامی محدود نمیشود در  خلال همکاری نظامی با رژیم اسد، سپاه پاسداران در راستای اقدامات سایبری نیز با رژیم اسد همکاری میکند ذکر این نکته اهمیت بسزایی دارد که سپاه پاسداران همواره برای رسیدن به اهداف خود از تجربیات و تجهیزات کشورهایی نظیر روسیه و چین استفاده کرده است برهمین اساس در زمینه سایبری نیز از تجربیات و آموزشهای گروههای روسی، چینی و هندی استفاده میکنند بخش از بودجهی فعالیتهای سایبری سپاه برای استخدام و همکاری با گروههای سایبری و هکرهای چینی و روسی و استفاده از آنها در عملیات مختلف است.، از بعد تهاجمی، استراتژی سایبری بخشی از دکترین جنگهای نامتقارن است این نیز یک اصل اساسی است که توسط ایران دنبال میشود. جنگ سایبری، همانند سایر تاکتیکهای نامتقارن در جنگ کلاسیک همچون جنگهای چریکی و تروریستی، از نظر ایران بعنوان ابزاری موثر به منظور وارد نمودن ضربه به شمار میآید.
البته همکاری سپاه با گروههای بنیادگرای اسلامی در کشورهای دیگر برای ضربه زدن به اهداف مشترک و کشورهای غربی نظیر آمریکا و اسراییل بر هیچ کس پوشیده نیست و تلاش میکند تجارب خود را در رابطه با اقدامات سایبری در اختیار دشمنان ایالات متحده آمریکا و هم پیمانان آن قرار دهد همچنین سپاه تلاش میکند با برخی گروههای مرتبط با القاعده در کشورهای غربی دست به عملیات الکترونیک و سایبری بزنند.
سپاه پاسداران، ارتش سایبری را در شرایطی ایجاد کرد که نظریه دشمن سازی و تهدید خارجی یکی از ابزارهای تبلیغاتی حکومت ایران تاکنون بوده است و سرداران سپاه و مقامات ایرانی بارها از کلمه دشمن برای مخاطب قرار دادن امریکا و اسراییل استفاده کردهاند در همین رابطه چندی قبل سردار جلالی رییس سازمان پدافند غیرعامل ایران در اردبیهشت ماه 93 گفت: "آمریکا جنگ سایبری را علیه ما آغاز کرده است و باید مقابله به مثل کنیم".
ایران در راستای اقدامات سایبری هزینههای زیادی را تاکنون انجام داده است براساس گزارشات منتشر شد ه است بودجه بودجه سپاه در سال 93 به مبلغ 44 هزار میلیارد ریال میباشد که در مقایسه با سال قبل به میزان 30 درصد افزایش یافت این در حالی است که تاکنون مبلغی بالغ بر 76 میلیون دلار در جهت اقدامات سایبری هزینه شده است اما به طور کلی از منابع مالی اختصاص داده شده به عملیات سایبری آمار مشخص و شفافی در دست نیست این درحالی است که سپاه در عرصههای مختلف اقتصادی ورود پیدا کرده است و منابع مالی بسیاری در اختیار دارد.برنامه های متعددی برای ارتش سایبری در ایران در نظر گرفته شده است این برنامه ها تا آنجا پیش رفته که مبحث هک و سایبر نیز جزو یکی از کلاس های بسیج محلات در مساجد می باشد البته برگزاری سمینارها و همایش هایی با محوریت دکترین سایبری، راهبردهای سایبری، تهدیدات و حملات سایبری، فرماندهی، پدافند غیرعامل در فضای سایبر، جنگ افزارها و ابزارهای دفاع سایبری، تاکتیکها و تکنیکهای جنگهای سایبری، آموزش و بسیج سایبری نیز در سالهای اخیر روند رو به روشدی داشته است.
ایجاد فضای رعب و وحشت در فضای مجازی توسط سپاه سایبری
بعد از انتخابات و کودتای انتخاباتی در سال 88 تاکنون بازداشتهای گستردهی فعالین اینترنتی و شبکههای اجتماعی انجام شده و پس از روی کار آمدن دولت حسن روحانی در خرداد 92 این بازداشتها شدت گرفته است، ارتش سایبری امروز به یکی از بازوان امنیتی و اطلاعاتی دستگاههای اطلاعاتی امنیتی ایران تبدیل شده است. بزرگنمایی در عملیاتهای نیروهای سایبری در فضای مجازی بخشی از برنامه ترسیم شدهی سپاه میباشد، این فرافکنی در مورد عملیاتهای ارتش سایبری که در راستای ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه انجام میشود، در واقع به جهت ایجاد موانع در جریان دموکراسی و دسترسی آزاد کاربران اینترنتی در ایران صورت میپذیرد.
اهمیت و فعالیتهای سپاه و ارتش در عرصه سایبری موضوعی پر اهمیت و وسیع میباشد که پوشش تمامی بخشها و ابعاد آن در این نوشتار نمیگنجد و در بحث اهداف و برنامههای سایبری سپاه و ارکانهای نظامی ایران همین بس، که تنها در سال 93 دو سمینار و همایش در خصوص اهداف و رویکردهای ارتش و جنگ سایبری در ایران برگزار شده است و نیز سپاه و ارتش تا پایان سال جاری 4 رزمایش تخصصی همچون رزمایش پهپاد، سایبری، جنگ الکترونیک و نیرو مخصوص را برگزار میکنند..
ادامه دارد ،،،،،،،،،
امير بى آزار 

۱۳۹۳ تیر ۲۹, یکشنبه

دولت در سايه دين سالارى

دولت در سايه معمولا واژه اى است كه در معناى عام آن به دولتى گفته مى شود كه اركان و بازوهاى قدرت آن به تعسى از افراد و حاكمان حكومتى به اجراى قوانين در حوزه جغرافياى يك كشور مى پردازد، در واقع بعد از انقلاب ٥٧ دولتى كه در ايران شكل گرفت به گونه اى دولت در سايه است، دولتى كه به زعم نگارنده تنها داراى اركان تشريفاتى است و عملا اعمال نفوذ دستگاه هاى حكومتى در آن نقش بسزايى دارد در واقع اينگونه دولت ها برخلاف آنچه به مردم خود نشان مى دهند، خود به تنهايى داراى قدرت نيستند 
دست هاى پشت پرده و حكومتى در اداره كشور نقش بسزايى دارند و دولت هايى اينچنينى تنها عروسك هاى خيمه شبازى افراد ذى نفوذ حكومتى هستند، انچه امروز در ايران شاهد آن هستيم و نيز از جمله چالش هاى پيش روى دولت هاى قبل نيز بوده است همين مورد مى باشد ، اين امر يكى از چالش هاى پيش روى دموكراسى در ايران است به عقيده عده اى از صاحب نظران حوزه سياسى عبور در مسير مشروعيت بخشيدن و حمايت از دولت، حتى دولتى كه در ظاهر برآمده از آراى ملى است، تنها گزينه پيش روى گذار به دموكراسى است اما انچه منتقدان اين نظريه آنرا نقد مى كنند دقيقا همين نقطه كليدى است 
دولت هاى در سايه دولت هايى هستند كه در واقع با چهره ى مردم سالارانه به تجميع منافع حكومتى و دست هاى پشت پرده مى پردازند و در واقع تامين كننده ى منافع و خط مشى اربابان خويش هستند در اينجا سوالى كه ذهن نگارنده را به خويش معطوف مى كند اين است كه چطور در اينچنين شرايطى مى توان اميد به تغيير و سعود بسمت دموكراسى و تغيير شرايط مفيد داشت؟ 
در بازى كه تمامى مهره ها از پيش تعيين و چيده شده اند و بازى گردانان نيز قواعد بازى را بر اساس منافع خويش تبيين مى كند چطور مى توان انتظار نتيجه اى متفاوت و بر خلاف ميل بازى گردانان ان داشت! آنچه امروز در ايران مشاهده مى كنيم مصداق بارز اين مثال است دولتى با چهره اى مردم سالارانه با شعار حمايت از منافع ملى ولى با خط مشى حكومتى! البته اين مورد تنها مربوط به دولت فعلى نيست بلكه در دولت هاى پيشين نيز به همين ترتيب بوده است تنها فراز ها و فرود ها و رنگ و لعاب بازى متفاوت بوده است، عده اى معتقدند تغيير حكومت تنها راه بهبود شرايط است و منتقدان آن بر اين باور هستند كه تغيير يكپارچه حكومت و تخريب بناى حكومت فعلى و ساخت بنايى ديگر به لحاظ شرايط حال حاضر جهانى نه تنها به تغييرى مفيد نمى انجامد بلكه اسيب هاى بيشترى را در پى دارد 
البته گروهى ديگر بر اين باورند كه بزعم اين موضوع نيز انتخاب بين بد و بدتر معنايى ندارد، بنايى كه استحكام لازم را دارا نيست و سقف و ديوارهاى آن سست و شكننده مى باشد چه دليلى براى عدم تخريب آن و چه دليلى براى تقويت و مرمت آن وجود دارد در واقع هر تغييرى نيازمند پرداخت هزينه است و آنچه ممكن است در راه تغيير حكومت پرداخته شود به نتيجه اى كه دربر دارد ارزشمندتر و ارجحيت دارد ، در واقع زمانى تغيير ساختار به نتيجه اى مطلوب مى انجامد كه هرم حكومتى قابليت تغيير ساختار و اصلاح را داشته باشد اين در حالى است كه اگر مشكل راس هرم باشد چگونه مى توان با تغيير ساختار و اصلاح اركان حكومتى به نتيجه اى مطلوب دست يافت !!! پاسخ به اين سوال نياز به ريشه يابى دقيق دارد به عقيده نگارنده ريشه ى اين موضوع را بايد جايى ديگر جستجو كرد يكى از بخش هايى كه كشور را به اين سمت هدايت مى كند و همچنين مسير انقلاب ٥٧ را از آنچه هدف متعالى آن  بود تغيير داد ريشه در دين سالارى دارد البته اين تمام ماجرا نيست اما بخش گسترده اى از چالش تغيير مسير انقلاب است
دين سالارى گفتمانى است كه از آن حكومت براى مشروعيت بخشى خويش استفاده مى كند و تاكنون نيز در اين راه موفق بوده است اما نكته ى حائز اهميت دقيقا در اينجاست مخاطبان اين گفتمان نسلى هستند كه خود در ايجاد اين گفتمان نقش بسزايى داشتند همان نسلى كه سبب تغيير حكومت در سال ٥٧ شد و اين نسل به جبر زمان به پايان عمر وجودى خويش نزديك مى شود ، نسل جديد كه بر خلاف نسل عقب عقيده اى به ماهيت حكومتى " دين" ندارد، دين سالارى را برنمى تابند و اين امر را سدى در مقابل گذار به دموكراسى مى داند چراكه نسل جديد به لطف و توسعه علمى و راه هاى ارتباطى و مشاهده اطراف بخوبى تضاد دو گفتمان " دين سالارى" و " دموكراسى " را مى بيند 
نسل پيش رو ارمانهاى متفاوتى دارد و اين ارمانها و نيازهاى اجتماعى در تضاد با ماهيت دين سالارى است

ادامه دارد....

۱۳۹۳ تیر ۵, پنجشنبه

٢٦ ژوئن روز جهانى منع شكنجه

شكنجه در زندان ها و بازداشتگاه هاى حكومت اسلامى ايران در ابعاد وسيعى انجام مى شود ، شايد هيچ كس به اندازه ي يك زندانى كه شكنجه شده است نمى تواند ابعاد هولناك اين عمل را درك كند 
متاسفانه نوشتن در مورد شكنجه براى افرادى كه شكنجه شده اند كار ساده اى نيست 
به اميد روزى كه در هيچ كجاى دنيا خصوصا در ايران زمين هيچ زندانى تحت آزار و اذيت قرار نگيرد ، متاسفانه مشروعيت دينى و ضعف بنيادى اسلامى در مقوله شكنجه هميشه راه را براى گريز مسولان باز نگه مى دارد ، زندان هاى ايران جايى است كه بيش از هركجاى ديگر دنيا مى توان روش هاى نوين شكنجه را در ان مشاهده كرد