۱۳۹۳ خرداد ۲۲, پنجشنبه

٢٢ خرداد ٨٨ ساعت ٢٣

پنج سال گذشت ارى گذشت، با رنج و ناراحتى و اندوه و اميد 
با گذشت زمان بعد از پنج سال ابعاد آن تقلب بزرگ بر همگان اشكارتر مى شود اما چگونه است كه باوجود روشن تر شدن ابعاد اين موضوع عده اى بكلى مطالباتشان را فراموش كرده و راه محافظه كارى را پيش گرفته اند
بگذريم هنوز هم بعد از پنج سال وقتى در اينباره تصميم به نوشتن مى گيرم افكارم بهم ريخته مى شود جملات را يكى پس از ديگرى پاك كرده و مجددا مى نويسم و باز پاك مى كنم
لحظاتى در طول زندگانى ادمى مى رسد كه نه نوشتن از بار سنگين افكارت مى كاهد نه گريستن نه حتى چشم بر هم نهادن، گويا قرار است با گذشت هر دقيقه به انبوه سوال هاى بى جوابت افزوده شود
ارى حال من در اين لحظات اينچنين است سوال هايم همگى بدون جواب مانده ، ستون هاى سترگى كه ارمان هايم بر آن استوار گشته است زير بار انبوه بى جواب ماندن سوال هايم در حال فرو ريختن اند و لرزه بر قامتشان افتاده است
چه شد كه به اينجا رسيده ام ،قرار بود از دلايل و انچه بعد از رويدادهاى اين شب در پنج سال بر ما گذشته است بنويسم اما بسيار در نقد حكومت نوشته اند، سالهاست كه بواسطه ى رويدادهاى متفاوت از نقد حكومت نوشته اند و نوشتن ان براى من نيز تكرار مكررات است، نقد زمانى كار ساز مى باشد كه ملتى گوش هاى خويش را با دستانش نپوشانده باشد، اما ايا براستى مردم كشور من گوش هاى خويش را از روى عمد پوشانده اند يا من به اشتباه انها را اينگونه مى بينم و ايراد از عينكى است كه من بر چشمانم نهاده ام، اين واژه سياست چه واژه عجيبى است اژده هايى با سرهاى بسيار كه در هر لحظه شبيه فرشته اى زيبارو مى شود و با عناوين مختلف از ادمى دل ربايى مى كند، حكومت اسلامى ايران همچون حكومت جباران در تاريخ است و من براستى واژه جمهورى را بجا در نوشته هايم از آن حذف مى كنم چراكه هيچ شباهتى با معناى واقعى جمهوريت ندارد در تمام عمر سى و اندى ساله خود همچون ديگر جباران و ظالمان رفتار كرده و بعد از اين هم عمل خواهد كرد
حكومتى كه بلحاظ ماهيت اش فقط در فكر افزايش قدرت تاج و تخت خويش است از هيچ دغلى كوتاهى نمى كند چه بجا و درست نام حكومت ديكتاتورى را بر آن نهاده اند، حكام اين حكومت جبار روزى در لواى ولايت خدا برغم خواست مردم دست به كودتايى بزرگ مى زنند و روزى ديگر به اجبار مى خواهند مردم را به بهشت وارد كنند و روزى ديگر قرآن بر سر نيزه كرده و نداى دفاع از حرمين را سر مى دهند و روزى ديگر نيز يكى از مجيز گويان خود را با سياست عمر و عاص گونه اى بهر دلبرى از مردم به تاج و تخت مى نشانند تا شايد ضمن تسلاى خاطر مردم و اميدوار كردن آنها بهتر از قبل به فريفتن ملت و چپاول اموال انها ادامه دهند
اما چگونه است كه مردمى كه در تمامى اعصار تاريخ جزو هوشمندان بوده اند امروز با تمام انكه ظلم حكام را برخود مى بينند از حق خويش دم نمى زنند، چگونه است كه گرفتن حق خويش را به ديگرى تفويض كرده و از خود سلب مسئوليت مى نمايند، بارها از پدرانمان شنيده ايم كه حاكمان هر يك به گونه اى بر ملت خويش حكمرانى مى كنند عده اى با سير نگاه داشتن ملت و عده اى با پست شمردن و گرسنگى و سر در گريبان فرو بردن ملت خويش بر آنها حكومت مى كنند براستى ملت ما جزو كدامين دسته اند و دليل آن چيست؟ 
آيا ماهيت ايدئولوژى آنها را اينگونه بى تفاوت كرده است يا دليل ديگرى دارد؟ 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر