۱۳۹۲ آبان ۹, پنجشنبه

واکنش مردم در شبکه های اجتماعی به هتک حرمت خانواده موسوی: میرحسین امشب کوه درد است


پنجشنبه, ۲ آبان, ۱۳۹۲
وقتی خبر منتشر شد کاربران شبکه های اجتماعی که این روزها منتظر خبر رفع حصر بودند و این امید را در دل داشتند که عید غدیر عیدی خواهند گرفت شوکه شدند. در دقایق اولیه شاید به جرات بتوان گفت خشم سراسر شبکه های اجتماعی را فراگرفت و پس از آن آزردگی و غم جایگزین شد...
کلمه- گروه خبر: غروب سنگینی بود برای روز عیدی مانند غدیر. روز اکرام سادات. دیدار روز عید غدیر دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با برخورد زشت و خشن ماموران امنیتی تلخ شد. وقتی خبر منتشر شد  مردم که این روزها منتظر خبر رفع حصر بودند و این امید را در دل داشتند که عید غدیر عیدی خواهند گرفت شوکه شدند.
به گزارش کلمه، در دقایق اولیه شاید به جرات بتوان گفت خشم سراسر شبکه های اجتماعی را فراگرفت و پس از آن آزردگی جایگزین شد  این در حالی است که رسانه ها و سایتهای رسمی ترجیح دادند که از کنار این خبر عبور کنند اما مردم مثل همیشه خود رسانه بودند.
در زیر گوشه  کوچکی از واکنشهای مردمی در شبکه های اجتماعی را می خوانید:
 * ۹۸۳ روز #حصر درد بزرگتر و سوزانندهتری است، مسأله این است که تا سیلی نخوریم، دردش را نمیفهمیم. آن #میر که پشت میلههای زندان اختر تنها دیده و شنیده سیلی خوردن را، به تنهایی حالا کوه درد است.
==
*آقای ظریف بی زحمت یک تماس تلفنی با جناب رییس جمهور یا وزیر محترم اطلاعات بگیرید و احوال «کمر» مبارکشان را بپرسید. وقتی تیتر کیهان کمردرد می آورد خبر ضرب و شتم دختران مظلوم #میرحسین آن هم در روز عید غدیر حتما «کمر» خُرد می کند…
==
*ایام فاطمیه مداحی روضه دلخراشی را در مورد ستمی که به خانم فاطمه زهرا (س) شده خواند. جوانی نزد من آمد و سوال کرد آقا مگه میشه همچین کارایی بکنند و مردم ساکت باشند و یا حیدر(ص) خیبر گشا دست روی دست بزاره و خانمش کتک بخوره ؟؟… آنروز یه جوری آن جوان را آرام کردم اما امروز قضیه را جور دیگری می فهمم مگر عالم و آدم نشنیدند و یا نخواندند که با فرزندان اسیری (میرحسین موسوی)چه خصمانه و بی مورد برخورد کرده اند چرا کسی کاری نمی کند ویا…
(خاطره از صفحه استاد حسین قیومی)
==
*جناب روحانی فاصله دفترتان تا خانه میر عزیز نباید بیش از ١٠ دقیقه پیاده باشد، شخصا به انجا بروید و ببینید ظلم را، که اگر استقامت میر سبزمان نبود، تکیه بر صندلی های خیابان پاستور برایتان ارزویی بیش نبود..
==
*پدر از لای میله های زندانش صدای دختران را میشنود ٬ سرک می کشد با صورتی تکیده و چشمانی نگران. دستی بلند می شود و بر گونه دخترانش می نشیند. پدر این صحنه را می بیند……پدر می بیند……..پدر می بیند ولی کاری می تواند بکند؟ او پشت میله هاست………امروز روز تکریم سیدهاست و پدر “میر” است
==
*چه آتیشی میزنه این جمله دختر میرحسین که “هرکاری توانستند کردند … و هیچکس نبود تا ببیند چه کردند.”
==
*وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ
وکسانى که ستم کردهاند ، به زودى خواهند دانست که به چه بازگشت گاهى باز خواهند گشت ؟ !
==
*یک عمر شنیده بودیم سادات حرمت دارند
یک عمر فرمایش ها کردند آقایان بر منابر
دیروز فکر می کردم معنی حرمت سادات را فهمیده ام اما زهی اشتباه
حرمت واقعی را زندان بان های میر و بانوی محصورمان انگار رعایت کرده اند. دست زندان بان واقعی درد نکند برای عیدی که روز عید غدیر به فرزندان محجوب محبوب مردم و پدر و مادر دربندشان داد!
بشکند دستی که دستش به روی فرزندان مظلوم میرحسین و بانو رهنورد بلند شد امروز!
باید رسما و علنا عذرخواهی کنند
==
*اقرار کن که ماه مرا حصر برده ای
بالا بیاور آن همه خونی که خورده ای….
==
*گوشهایمان که با قلب هایمان گره خورده بودند و به انتظار امروز بی وقفه می تپیدند، در بهت شنیدن اخبار از تلاطم ایستادند.
==
*صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای! جنگل را بیابان می کنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند
==
*هان، ای شرم؛ سرخی ات پیدا نیست … !
==
*امروز اعلام شده است که علی رهبر است و باید به ولایت او گردن نهاد.
قرار بود اگر خلخال از پای زن غیرمسلمانی بازکنند علی از این غصه دق کند و بمیرد اما امروز (…) دستور داد لباس زیر زن مسلمانی به زور از تنش درآورند.
شاید وقتی میرحسین موسوی از پشت شیشه ناظر این رفتار ماموران علی با دخترش بوده است به همه اینها فکر کرده است.
چرا تاریخ اینگونه کج و معوج تکرار شده است؟
==
*میرما دربند است وحالا این خبر که به دخترانش حمله کرده اند را بایدبه که گفت وبه کجا شکایت برد؟ظلم پایدار نمی ماند
==
*عیدی که قرار بود را دادند. خانواده میرحسین موسوی در روز عید غدیر تکریم شدند.
بعید می دونم دلی علوی باشه، بدونه و بعدش جشن و عیدبازی بگیره.
==
*جناب آقای علوی!
عیدی پیش کشتان.
این چه رفتار زشتی است که در روز عید غدیر با مهندس میر حسین موسوی و خانواده محترمشان صورت گرفته است؟
در روز عید غدیر سادات را تکریم میکنند. آن ۲۸ صفر است که به خانه سادات حمله میکنند!
شرم!
==
کاش همه خواهران آزاده دختران میرحسین و رهنوردٰ! همه زنان غیور این مملکت! راه بیوفتن برن تا صورت زهرا و نرگس رو ببوسن و غم از دلشون پاک کنن.. سرشون رو به زانو بگیرن.. الان پای حرفشون بشینن.. غم از ناموس وطنشون دور کنن. بگن هنوز آدم تو این مملکت هست.. آدم زنده.. کاری نمادین کنن.
==
*آقای علوی… برادر بزرگوار. عزیز . متشرع و با ایمان . با شما هستم.
از خشم و غم و عصیان امشب عید بغض کرده ام و نمی توانم بنویسم و چیزی بگویم.. من که در سلول انفرادی بغضی بر گلویم نیامد اینک راه نفس ندارم.. . دانی چرا؟؟!! این مستقیم مربوط به شماست. شما علاوه بر همه چیز سید هستی. سیدی عزیز!
ناموس شما راٰ ناموس این وطن را.. دختر میرحسین موسوی را در روز عید ساداتٰ عید علی و فاطمه عید آزادگی و غیرت.. در روز شادی در خانه خودشان هتاکی کرده اند و کتک زده اند… ای برادر!! کو آن ندای علی که از خلخال پای زنن یهود گفت؟؟؟
این خواهر و ناموس ما و شماست آنجا .. در خانه خودشان! گشته اند که چه نبرده باشد حضرت آقا!! از خانه خودشان؟؟ زده اند که چه گفته است ای در لباس رسول؟!
میرحسین و مادرشان می شنیده اند و دیده اند آقای وزیر عزیز!! بعد از هزار روز این عیدی آن زن به این نوامیس وطن بود؟؟!!
آخر کجا رفت آنهمه غیرت؟ آنهمه شعار؟ آنهمه حقوق شهروندی؟ همه به درک!!
این ابتدایی ترین حقوق فردی است با ناموس همه ما و شما!! نمی خواهید کاری کنید آقای علوی؟؟ تنبیهی؟ عذرخواهی؟ آخر کاری شما را به ذات خدا!!!
آن لباس علی است بر تن شما در این روز علی.. خشم را فرو بخوابانید.. دل ناموس هم ما و مهم شما را در روز عید شکستند و حقش را پایمال کردند.. کاری کنید ای برادر که این دوستان پدر لطف و احسان را درآوردند.. همت تمام کردند…
==
*عیدی به فرزند پیامبر و نخست وزیر امام در روز عید غدیر!!
==
*لعنت به کل تیر و طایفه بانیان حصر
حصر رو که برنداشتید و به جاش به دختران میر حسین حمله می کنید؟
نرمش قهرمانانتون فقط برای امریکا و انگلیسه ؟
روایت نرگس موسوی از حمله امروز به او و خواهرش زهرا موسوی، تکان دهنده است .
حصر باید بشکنه بیش از این نباید منتظر لاس زدن سیاسیون موند.
==
*رییس جمهور حقوقدان من…
منتظر واکنش شما در قبال هتاکی، ضرب و شتم و توهین به دختران «موسوی و رهنورد» در روز عید غدیر هستم
==
*برخورد فیزیکی و “گاز گرفتن” دیگر نوبر است!
واقعا باید متاسف بود از رفتار زننده ای که توسط دختران مهندس موسوی گزارش شده. برخورد فیزیکی و “گاز گرفتن” دیگر در نوع خودش نوبر است!
آقای روحانی این وضع را دریابید! لااقل وزارت خانه ی تحت امرتان را دریابید!
آزادی و رفع حصر از محصورین اختر از عهده شما خارج است، گماردن ماموران با اخلاق و با تقوا و دارای حُسن خلق که دیگر از دستتات بر می آید؟!
==
*حسن روحای باید بداند که رای مردم به او رای مشروط بود و نه چک سفید امضا. برخورد وقیحانه ماموران وزارت اطلاعات با دختران زهرا رهنورد و میرحسین بزنگاهی است که دولت روحانی باید عیارش را نشان دهد. این حادثه اگر با واکنش درخورد دولت مواجه نشود قطعا بسیاری را دلسرد خواهد کرد. روحانی باید به خاطر داشته باشد که زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی علیرغم قریب به هزار روز زندان خانگی اما کماکان برای بسیاری معیار هستند. آقای روحانی این گوی و این میدان…
==
*به میر حسین موسوی رای دادیم تقلب کردید …
همراه میر حسین و ندا و سهراب و شیخ شجاع و بانو رهنورد و همه مردم اعتراض کردیم …
انتخابات مجلس رو همه با هم به یاد میر در حصر تحریم کردیم …
انتخابات ۹۲ با دستبند سبز یادگار از میر حسین به حسن روحانی رای دادیم…
و الان سیلی به صورت دخترانش زدید …
یادتان باشد میر حسین دلیل خیلی از رفتارهای ما بوده هست و خواهد بود …
==
*امیدوارم اتفاق وحشتناکی که امروز در زندان اختر برای دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد افتاده باعث بشه تا وزارت اطلاعات٬ دولت و شخص حسن روحانی یک همیت جدی را برای پایان دادن فوری به این وضعیت اسفناک و غیرقانونی در دستور کار قرار بدهند.
==
*درست در چنین شبهایی که فکر میکنیم، «دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمیزند»، باید «از شعله امید در سینههای خود محافظت کنیم»
==
*خب، روحانى جان!
تشکرها تمام شد؛
منتظریم.
 ادامه دارد

نرگس موسوی: همه آنچه برما گذشت را نمی‌توانیم بگوییم


جمعه, ۳ آبان, ۱۳۹۲
مامان آمد توی ساختمان چون توی ساختمان خود اطلاعات بودیم از خانه آمده بودیم بیرون در حیاط را هم بسته بودند و مامان ایستاده بود که از ما خداحافظی کند. در تمام این لحظات درگیری پدرم هم از پشت میله های آشپزخانه خانه که مشرف به خانه امن اطلاعات است صداهای این برخورد و حمله های وحشیانه مامور امنیتی را می‌شنید. اوهم خیلی متاثر شد این در حالی هست که بابا نباید بهش فشار عصبی بیاید قلبش مشکل دارد. به هر حال خیلی خیلی بد بود....
کلمه- گروه خبر:
روز عید غدیر امسال روز تلخی برای رهبران در حصر و منتظران رفع حصر بود. روزی که دیدارعیدانه دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به شکلی دور از انتظار و همراه با خشونت و هتک حرمت پایان یافت.به خصوص آن که بعد از مدتها دختران می توانستند پای در خانه پدری بگذارند و در آنجا با عزیزان شان ملاقات کنند. شاید پیش از آن فکر می کردند این گشایشی خواهد بود چرا که به جای خانه امن وزارت اطلاعات آنان در خانه پدری دیدار صورت می گرفت.  کلمه برای آنچه در این روز تلخ اتفاق افتاد با نرگس موسوی  گفت و گویی انجام داد که می خوانید:
خانم موسوی لطفا شرحی از آنچه اتفاق افتاد بفرمایید.
روز گذشته به ما زنگ زدند و گفتند که دیدار داریم برای روز عید و اطلاع دادند که می توانیم ناهار را در کنار پدر و مادرمان بمانیم.خب بالطبع ما هم خیلی خوشحال شدیم . این یعنی دیدار ما دو ساعت و نیم خواهد بود . از ساعت یازده و نیم تا دو بعد از ظهر. ملاقات در حضور دو نگهبان زن مانند همیشه انجام شد. بعد از آن بود که وقتی خواستیم از منزل خارج شویم از ما خواستند به ساختمان کناری برویم برای بازدید و گشتن.
آیا امروزبرخورد ماموران از ابتدا با بقیه روزها فرق نداشت؟
چرا اولش هم بازرسی بدنی بیش از حد همیشه بود یعنی کاملا انگار می خواستند التهاب ایجاد کنند. این دفعه حالا می خواستند بهانه ای پیدا کنند یا هر چیز دیگری نمی دانم. ما دفعه قبل هم که البته یکی دوبار بیشتر پیش نیامد، منزل بابا رفته بودیم بعد از اینکه قلبشان را آنژیو کرده بودند ( سال گذشته) ولی بعد از دیدار ما بازرسی بدنی نداشتیم. واز این گذشته ملاقات با حضور ماموران امنیتی که دیگربازرسی بدنی ندارد. آن هم با این شکل . آخر کجای دنیا همچین کاری میکنند؟
 آیا این اتفاق قبلا هم افتاده بود؟
خیر . ما خیلی تعجب کردیم چون وقتی وارد خانه شده بودیم هم ما را گشته بودند. با این که برای ما جای سوال داشت که چرا ولی حرفی نزدیم و همراه آنان رفتیم. پیش خودمان گفتیم شاید می ترسند چیزی از خانه پدری مان بدزدیم ولی با این حال رفتیم. گشتن را شروع کردند و این در حالی بود که تمام ملاقات امروز ما در حضور دو نگهبان گذشته بود و آنان در تمام لحظه ها کنار ما بودند.  آنها حتی  از ما خواستند لباس های زیرمان را نیز دربیاوریم که این یک کار خارج از عرف بودو زشت تر اینکه  رفتارها  خواسته های هتک آمیزی داشتند که نمی‌توانیم بیان کنیم.
پس برخورد از همین جا شروع شد؟
بله بعد از این که ما اعتراض کردیم و این خانم شروع کرد به توهین و درگیر فیزیکی. من آمدم دستش را بگیرم که ایشان سیلی بر گوش من و بعد از آن بر گوش خواهرم زدند.  با هم درگیر شدیم . درگیری کاملا فیزیکی شده بود. من دستم را بردم جلو که ممانعت کنم از این کارناگهان ایشان حمله کرد دست من را خیلی ناجور گاز گرفت و برای من این عجیب است که یک زن این قدرت را از کجا آورده انگار برای این کار آموزش دیده بود. بعد دست من خون آمد و حالت قلوه کن پیدا کرد حالا بماند که رد انگشتهایش هم روی صورت من و هم روی صورت خواهرم مانده بود.
 آیا پدر و مادرتان هم می توانستند این صحنه را ببینند؟
متاسفانه بله. مامان آمد توی ساختمان چون توی ساختمان خود اطلاعات بودیم از خانه آمده بودیم بیرون در حیاط را هم بسته بودند و مامان ایستاده بود که از ما خداحافظی کند. در تمام این لحظات درگیری پدرم هم از پشت میله های آشپزخانه خانه که مشرف به خانه امن اطلاعات است صداهای این برخورد و حمله های وحشیانه مامور امنیتی را می‌شنید. اوهم خیلی متاثر شد این در حالی هست که بابا نباید بهش فشار عصبی بیاید قلبش مشکل دارد. به هر حال خیلی خیلی بد بود.
 کسی دخالت نکرد در این برخوردها که مثلا جلوی این رفتارها گرفته شود یا مانع شوند؟
مامان آمد و رییس زندان بانها که آقای فروغی نامی هست آمد. مامان می خواست ما را جدا کند و این زن اینقدر وحشی شده بود که کسی نمیتوانست کنترلش کند. آقای فروغی عذرخواهی کرد و گفت ایشان اجازه و حق نداشته همچین کاری بکند. ما گفتیم که حتما شما بهش دستور دادی که گفت نه اصلا ایشان اجازه چنین بازرسی بدنی را نداشته. ما گفتیم اصلا اگر قرار بود چنین بازرسی بدنی داشته باشیم شما برای چی گفتید که ما برویم داخل خانه این عیدی ماست روز عید غدیر؟
شما این مامور را می شناختید یا جدید بود؟
می شناختیم . ایشان پیش از این هم سابقه بدرفتاری داشتند که یکی از این ماموران زن پیش از این در مدتی که پدرم در بیمارستان بود با بی شرمی با وی درگیر شده بود و هتاکی کرده بود ودرگیری آنجا به وجود آورد و واقعا پدرم به حال خیلی بدی افتاد و به حد مرگ کشید بابا را در بیمارستان. بابا مریض و زیر سرم بود. همان موقع اگر می خواستند التهابی نباشد باید ایشان را عوض می کردند نه تنها عوض نکردند بلکه بهش اختیار تام دادند که بیاید به بچه یک زندانی سیاسی آخه زندانی عادی نیست بابای من یک زندانی سیاسی است نخست وزیر این کشور بوده برگرده اینطوری هتاکی کند؟
 به نظرتان این برخورد با شما و خواهران تان که از یک طرف امکان محدود حضور در منزل فراهم میشود و از سوی دیگر چنین برخوردی صورت می‌گیرد چه معنایی می تواند داشته باشد؟
نمی دانیم پشت پرده چه می گذرد واقعیتش این است که هنوز هیچ ارگانی نگفته که دست ما هستند. از اول هم دست شورای امنیت ملی بوده ولی عملا هیچ کس پاسخی نمی دهد . ولی من فکر میکنم چند دسته اند . من فکر می کنم یک دسته ای تندرو تر هستند و می خواهند التهاب ایجاد کنند و اصلا دنبال آرام تر و بهتر شدن فضا نیستند. از طرف دیگه مطرح می شود که اینها می خواهند فضا را تلطیف کنند مثلا اینکه ما را ببرند توی خانه.  ما چنین چیزی نمی خواهیم ما آزادی مطلق می خواهیم ما می خواهیم پاسخگو باشند برای ۱۰۰۰ روز حبس غیر قانونی. اینکه ما را ببرند داخل خانه و ملاقات حضوری داشته باشیم بعد از نزدیک به ۱۰۰۰ روز واقعا قابل قبول نیست. به نظرم باید عذرخواهی کنند از این کاری که کردند… .  توی گوش سید میزنند جلو چشم مادرش؟ جلوی چشم مادر زندانی ما؟


هیچ کس نبود تا ببیند با ما چه کردند…

آیا رواست در جامعه ای که ادعای فتوت و دینداری و صاحب افسانه های بزرگ از غیرتمندی مردمانش است، دختر یکی از خدمتگزاران دیرین آن جامعه را چنان هتک حرمت کنند و دست به رویشان بلند کنند که آخر الامر یکی از آنها مظلومانه بنویسد: هیچ کس نبود تا ببیند چه کردند ...

رای عید غدیر چه خیال های شیرینی شکل گرفت. قرار بود به مردم عیدی دهند، بسیاری منتظر خبر رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی بودند و آماده فصلی تازه از همبستگی ملی برای بهبود امور. اما نه تنها هیچ خبری از آزادی ها نشد، که در یکی از تلخ ترین و شوک برانگیزترین اتفاقات ممکن، خبر هتک حرمت دختران میرحسین موسوی و ضرب و شتم و زدن سیلی به گوش آنها در عید سادات منتشر شد.
این خبر آنقدر تکان دهنده است که در ساعات اولیه دریافت این خبر، مجال چندانی برای تحلیل و ارزیابی آن نمی گذارد. وقاحت و بی شرمی از مدعیان حکومتی ارزش ها و اسلام کم ندیده ایم، اما گویی توان آنها در پرده دری و بی شرمی حد نمی شناسد.
بی حکم قانون منزل کسی را تصرف کرده اند، ساکنان آن که از پرافتخارترین خدمتگزارن این کشور بوده اند را حصر می کنند و در خانه خود آنها و در پیش رویشان سیلی به گوش دختران آنها زده و حرمت باقی نمی گذارند.
این اتفاق شنیع به دنبال یکی از ملاقات های متفاوت وعده داده شده انجام شد. پیش از این، ملاقات های دختران میرحسین و رهنورد در منزل مجاور آنها که در اختیار نهادهای امنیتی است انجام می شد اما برای اولین بار قرار شد تا در روز عید غدیر، این خانواده سادات در منزل خود نهار را صرف کرده و حدود دو ساعت و نیم در کنار هم باشند. هرچند که انتظارات بر پایان حصر در روز عید غدیر بود، اما دختران نخست وزیر سال های سخت جنگ از این امکان محدود که در قیاس با گذشته و ماه های طولانی بی خبری وضعیت بهتری داشت، استقبال کرده و پس از مدت ها این خانواده گرد یکدیگر جمع شدند.
اما آنچه پس از این ملاقات اتفاق می افتد که اخبار آن منتشر شده و شرم اجازه بازگویی آن را در این یادداشت نمی دهد، نشان می دهد که دست هایی همچنان در کار تداوم حصر هستند و هر زمان که زمزمه رفع آن به گوش می رسد، با ایجاد بحران به قیمت هتک حرمت انسانی و شرعی افراد، آن را دچار چالش می کنند.
در یادداشت دیگری که از قضا همین امروز در  کلمه و پیش از این خبر منتشر شد، هشدار داده شد که در وزارت اطلاعات آقای روحانی، اراده ای قاطع برای اثبات این نکته وجود دارد که چیزی عوض نشده است. ساعاتی نگذشته بود که آفتاب آمد دلیل آفتاب.
در اینجا جا دارد به این نکته اشاره شود، کسانی که پول و قدرت و اسلحه در اختیار دارند، آیا برای ایجاد بحران باید باز هم به سراغ این خانواده مظلوم و دختران بی پناه آنها بروند؟ آیا باید در برابر دیدگان پدر و مادری که دستشان به یاری دخترانشان نمی رسد و از فاصله ای چند متری تنها امکان دیدن و شنیدن این برخوردها را دارند، چنین رفتار چنگیزواری صورت بگیرد تا به زعم خود بحران بسازند؟
و از سوی دیگر، آیا به فرض که این رفتارها با هدف ایجاد بحران باشد باید از واکنش در برابر آنها دست کشید؟ آخر نباید حدی بر این شناعت زد؟ آیا رواست در جامعه ای که ادعای فتوت و دینداری و صاحب افسانه های بزرگ از غیرتمندی مردمانش است، دختر یکی از خدمتگزاران دیرین آن جامعه را چنان هتک حرمت کنند و دست به رویشان بلند کنند که آخر الامر یکی از آنها مظلومانه بنویسد:
“به ما حمله کردند و هرکاری توانستند کردند … عید برای خانواده زندانی سیاسی یعنی شکنجه مضاعف و هیچ کس نبود تا ببیند چه کردند. هیچ کس نبود تا ببیند چه کردند”.
تا کی می توان در برابر این جنایت ها سکوت کرد؟ علمای دین احساس خطر نمی کنند؟ خانواده های شهدا و ایثارگرانی که انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن با وجود فداکاری آنها رنگ و بویی ارزشی به خود گرفته، احساس به غارت رفتن سرمایه های معنوی و ذره ذره اندوخته شان را نمی کنند؟ جوانان، پیران، زنان و مردان این سرزمین دیرین و باستانی احساس توهین به همه ارزش های ملی خود نمی کنند؟ دغدغه داران اخلاق آیا از شنیدن این اخبار بر خود نمی لرزند؟ چه اتفاق دیگری باید بیافتد تا صدایی در آید؟ آیا به بهانه اینکه تحلیل می کنیم که هدف آنها ایجاد بحران است، باید به نظاره این هتک حرمت نشست؟ پس حق مطالبه گری چه می شود؟ چرا باید کار به جایی برسد که دختر شخصیت محجوب و ماندگاری همچون میرحسین موسوی با آن خدمات شایان توجه به کشور و مردمش، آنچنان در معرض توهین های شنیع و ضرب و شتم قرار بگیرد که حتی هیچ کس نتواند در آن لحظه به دادشان برسد و ناچار در فیس بوکشان بنویسند “هیچ کس نبود تا ببیند چه کردند”؟
اگر ظالمانی بتوانند به این سادگی هر چه می خواهند با بزرگان بکنند، یقینا هیچ کس دیگری هم در آن سرزمین در امان نخواهد بود. گذشته از اخلاق و مسئولیت های انسانی و دینی ما به یکدیگر، سکوت در برابر این جنایات، مرز تکرار این رفتار را علیه هریک از شهروندان این کشور، دائما نزدیک و نزدیک تر می کند. اعتراض به تداوم حصر و این گونه دریدن مرزهای اخلاق در جمهوری اسلامی کمترین کاری است که هرکس در قبال خود و جامعه اش به عهده دارد.
و در آخر سخنی کوتاه با دولت، شورای عالی امنیت ملی و رئیس آن، جناب آقای روحانی؛ هرچه سریع تر به اتفاقات صورت گرفته در ملاقات امروز رسیدگی کرده و گزارش آن را به اطلاع افکار عمومی برسانند. همین طور انتظار می رود تا در اسرع وقت موضع دولت و شورای عالی امنیت ملی در قبال حصر غیر قانونی رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی مشخص شود تا همگان شفاف بدانند که مقام پاسخگو در برابر مطالباتشان چه کسانی هستند و بی چهت مقامی و نهادی، به پای مقام و نهادی دیگر نسوزد.

پس از روز ها دوری از شبکه ها . رسانه ها امروز با دیدن خبر هتک حرمت دختران میر حسین عجیب در بحت رفتم

هنوز نمی تونم باور کنم هنوز واسم سخته قبول کنم وای بر شما آقای روحاتی وای بر شما که قول داده بودید صدای فروخفته ما باشید وای بر شما ..........................................
متاسفم بر خودم از آنجایی که تا همین دیشب امید به تغییر امور به دست شما داشتم ، متاسفم برای آنهایی که به ریسمان پوسیده دولت تدبیر و امید و کلید رفع حصر شما امید بسته بودند
وای بر ما 

مصطفی پورمحمدی می‌گوید که اتفاقات رخ داده برای دختران میرحسین و رهنورد در روز عید غدیر حاشیه سازی بوده و ماجراجویی رسانه ای است

چهارشنبه, ۸ آبان, ۱۳۹۲
همچنین گفته دولت وارد  ماجراهایی مثل رفع حصر نمی شود
حسن روحانی پیش از این و در ایام انتخابات چندین بار در جمع دانشجویان و در دانشگاه ها در مقابل مطالبه ی رفع حصر از رهبران جنبش سبز و آزادی زندانیان سیاسی دانشجویان و مردم، با آوردن مثالی از تلاش خود برای رفع حصر از مرحوم آیت الله العظمی منتظری تاکید کرده بود که باید برای رفع حصر و نزدیک کردن دل ها به یکدیگر تلاش کرد و برای این منظور به مردم وعده داد و از آنان رای گرفت. حسن روحانی همچنین درحال حاضر رییس شورای عالی امنیت ملی است که  به گفته‌ی خود اقای پورمحمدی مسوول پرونده حصر است.
حسن روحانی در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در پاسخ به این سوال که اگر رئیس جمهور شوید برای رفع حصر آقایان موسوی و کروبی چه خواهید کرد تصریح کرده بود: معتقدم اساسا رئیس جمهور آینده باید به دنبال کم کردن فاصله ها و از بین بردن فضای امنیتی در کشور باشد تا نه تنها آن هایی که در حصر هستند آزاد شوند بلکه آنهایی که به خاطر اتفاقات سال ۸۸ زندانی شده اند هم آزاد شوند.
پورمحمدی همچنین در ادعای دیگری، پس از پنج روز سکوت دولت و دستگاه های مربوطه درباره اتفاقات رخ داده در روز عید غدیر برای دختران میرحسین موسوی، در سخنانی شبیه منبع مطلع فارس و منبع آگاه اطلاعات مدعی شد: «این موضوع ماجراجویی و جوسازی رسانه‌ای بوده و متاسفانه این حرف‌ها حاشیه‌سازی است، دولت بنا نیست وارد این ماجراها شود.» وی همچنین در پاسخ به سوالی درباره گلایه ها از تفتیش زندانیان این مساله را به مواد مخدر ربط داد و گفت در همه جای دنیا انجام می‌شود اما در ایران بیشتر رعایت می‌شود.
دختران میرحسین در گزارش هایی به شرح کامل هتک حرمت صورت گرفته توسط ماموران زندان اختر پرداخته بودند. طبق گزارش خبرگزاری فارس پورمحمدی گفته است: تفتیش امری عادی است و در جمهوری اسلامی ایران نیز مانند سایر کشورهاست این امر انجام می شود.
درباره این سخنان وزیر دادگستری چند نکته محل تامل است:
۱: آقای پورمحمدی مشخص نکرده است که تفتیش و عریان کردن بدن یک زن در کشور مدعی حکومت علوی و دست اندازی و تعرض به جبر و مسایلی که به گفته‌ی دختران میرحسین قابل گفتن نیست در زیر دوربین های وزارت اطلاعات در خانه  امن وزارت اطلاعات، آیا صرفا برای ایشان امری عادی است یا برای کل مجموعه ی دولت و قوه قضاییه و نهادهای مربوطه امری طبیعی است؟ به عبارت دیگر ایشان باید مشخص کند از طرف چه کسی یا نهادی این موضع سخیف را گرفته است؟
۲:  درحالی که در تمام هزار روز گذشته، حتی ملاقات های عادی یکی دو ساعته در ساختمان اطلاعات با گروکشی مبنی بر عدم خبررسانی همراه بوده و هر بار  که بنا به ضرورت و نگرانی خبری منتشر می شد بعضا تا چند ماه همین ملاقات ها  به گروگان گرفته و ممنوع می شد چه ضرورتی داشت که برای اولین بار پس از مدتهای مدید که امکان حضور در خانه پدری و صرف ناهار با  پدر و مادر فراهم می‌شد جو سازی رسانه ای صورت گیرد؟
۳:  نه منبع آگاه وزارت اطلاعات و نه  منبع مطلع خبرگزاری سپاه، فارس، و نه آقای پور محمدی هیچ اشاره ای نکرده اند که اگر این مساله صرفا یک جو سازی رسانه ای بوده چرا رییس زندانبانان کوچه اختر پس از حضور در محل ضمن اینکه بارها عذرخواهی کرده، تاکید کرده است که زندانبان زن اجازه چنین کاری را نداشته است. این مساله در حالی جوسازی عنوان می‌شود که عذرخواهی فروغی از دختران موسوی برای رعایت انصاف در شرح ماوقع هم در خبر و هم در مصاحبه دختر رهنورد و موسوی ذکر شده بود.
۴:  آقای پورمحمدی از رویه های عادی در زندان ها و.. گفته است اما همچنان مشخص نکرده است که آیا  درگیر شدن با خانواده زندانی سیاسی (به هر دلیلی) و سیلی زدن و گاز گرفتن هم جزو رویه های عادی زندان هاست؟ و اگر اینگونه هست (که با توضیحات وزیر دادگستری به نظر می رسد هست) چرا  این رویه زندانها  درباره دختران موسوی اعمال می‌شود اما رویه  تماس تلفنی مستمر و ملاقات دائم و درمان  دقیق زیر نظر پزشک  که  برای زندانیان قاچاقچی مواد مخدر (که پورمحمدی در مثال خود ذکر کرده بود) و دزدان و اختلاسگران بیت المال  هم رعایت می‌شود در مورد دختران نخست وزیر دوران دفاع مقدس نه تنها رعایت نمی‌شود بلکه به عنوان ابزار فشار و تهدید مورد استفاده قرار می‌گیرد.
۵: منبع آگاه وزارت اطلاعات و نیز خبرگزاری فارس در خبری که به رسانه ها داده بود مضمون همین سخنان آقای پور محمدی را بیان کرده بود و پس از اینکه حکم خود را صادر کرده بود در ادامه با سخنانی متناقص گفته مساله را بررسی! می‌کنیم  و اگر قصوری رخ داده باشد رسیدگی می کنیم. آیا سخنان امروز آقای پورمحمدی را باید نتیجه بررسی منبع آگاه بدانیم؟ و آیا این سخنان وزیر دادگستری موضع دولت دراین باره است؟
و نکته پایانی اینکه مردم همچنان منتطر اظهار نظر نمایندگان واقعی خود که با رایشان آنها را به قدرت رسانده اند هستند

۱۳۹۲ مهر ۱۵, دوشنبه

حالا نوبت «حقوق شهروندی»


دوشنبه, ۱۵ مهر, ۱۳۹۲

 در یک مقیاس ملی، این منشور باید برونداد قوه عاقله حقوقی فقهی کشور باشد. مراکز فقهی، دانشگاهی، مراجع تقلید، استادان مبرز حقوقی، کانون‌های وکلا، موسسات پژوهشی حقوقی و... نیز باید در این امر مشارکت ورزند و نظر آن‌ها نسبت به مفاد منشور اخذ شود. ...
محمدصالح نقره کار در یادداشتی در روزنامه بهار در مورد «حقوق شهروندی» نوشته است: رییس‌جمهوری دلواپس حقوق شهروندی است. تاکیدات وی در این‌باره بارها و بارها به‌گوش رسیده است. شاید برای خیلی از حقوقدانان کشور، این یک آرزو شده بود که یک دولت، مهم‌ترین شعار خود را تحقق حقوق شهروندان بداند و «ایده دولت شهروندمدار» را سر دست بگیرد. حالا رییس دولت، معاون حقوقی و رییس مرکز بررسی‌های استراتژیک را مامور کرده تا منشور حقوق شهروندی را تدوین نمایند. باید به انتخاب مردم تبریک گفت و برای تدوین و اجرای چنین منشوری تلاش کرد. ملاحظاتی در این‌باره متصور است:
۱. اساسا هویت نظام اسلامی در هم تنیده با وسواس نسبت به حق‌الناس و{و به معنای موسع} حقوق شهروندی است. «کرامت انسانی» به‌عنوان نظریه مبنای حقوق شهروندی، معطوف به اراده ربانی است و ما این دلالت را از آموزه‌های ناب قرآن مبین و عترت طاهرین داریم. پس باید در این عرصه پیشتاز باشیم.
۲. در صدر مطالبات انقلاب اسلامی و انقلاب مشروطه، پاسداری از حقوق ملت و برخورداری از آزادی و عدالت مطرح بوده و در ادبیات رهبران نهضت، مردم ولی نعمت و هیات زمامداری، خادم ایشان معرفی شده‌اند. بنابر این منشور حقوق شهروندی در افق این موازین موضوعیت و طریقیت دارد.
۳. قانون اساسی به‌عنوان شالوده قوانین کشور و میثاق ملی و خونبهای شهیدان، در فصل ۳ و اصل ۳ و بلکه بندبند آن در ۷۰ مصداق، حقوق ملت را برشمرده و قوانین عادی نیز چون قانون احترام به آزادی‌ها و حفظ حقوق شهروندی ۱۳۸۳، قانون گردش آزاد اطلاعات، آیین دادرسی و… انبوهی از حقوق متصور است که عملا با شعار «حاکمیت قانون» تحصیل حاصل خواهد بود. اما این کافی و وافی به مقصود نبوده و نیست.
۴. نسبت منشور با قانون اساسی و قوانین عادی، توسعه‌ای، تاکیدی و تفسیری است، نه در برابر و در عرض قانون، بلکه منطبق با رژیم حقوقی و موید آن است. هم کلیه حقوق را یکجا گردآورده و هم با یک قرائت متناظر و شهروندمدار، حقوق ملت را به رخ کشد. به‌طور خاص، رویکرد موسع نسبت به فصل ۳ قانون اساسی بر آن حاکم باشد. البته در مواقعی که قانون نیست پیشنهاد تدوین لایحه یا در مواردی که با حقوق شهروندی اصطکاک دارد پیشنهاد اصلاح بدهد.
۵. این‌که این منشور در چه قالبی طرح شود که در رژیم حقوق جایگاه بایسته را یافته و خصوصا تحقق پذیر باشد اهمیت مضاعف دارد. سند راهبردی باشد یا لایحه یا دستورالعمل مصوبه هیات وزیران یا ابلاغیه رییس‌جمهور، هر یک دارای ملاحظات حقوقی است. به‌نظر بهتر است در قالب یک منشور با دستور رییس‌جمهوری و تصویب هیات وزیران به کلیه اجزای دولت ابلاغ و موجبات تحقق آن در یک زمان‌بندی مطالبه شود. متعاقبا خلأها و نارسایی‌ها شناسایی و از طریق لایحه پیگیری شود.
۶. تحقیقا دولت متکفل تمام مصادیق حقوق شهروندی نیست، اما قدرت تعامل داشته و ابزاری در کف دارد که می‌تواند از طریق تذکر قانون اساسی، لایحه یا حتی گزارش به مردم، نسبت به پاسداری از این حقوق همت گمارد. حمایت مقام معظم رهبری و مجلس و قوه‌قضاییه، امتیاز این دولت در راستای تحقق‌پذیری مفاد منشور خواهد بود. یقینا اگر همه خانواده نظام در ارتقای سطح برخورداری مردم از حقوق شهروندی همداستان و همدست شوند، خرسندی همه را در پی خواهد داشت.
۷. مفاد منشور می‌تواند در ۴ فصل تدوین شود. نخست دیباچه مشتمل بر اصول و اهداف و مبانی، دوم مصادیق حق‌ها و آزادی‌های همگانی{نظیر حق بر زندگی شایسته، حق بر اداره خوب، حق دسترسی به اطلاعات، حق بر توسعه، حق بر دیپلماسی}، سوم حق‌ها و آزادی‌های گروه‌های خاص{نظیر قومیت‌ها، مصرف‌کنندگان، کارگران، کودکان، جوانان، گردشگران، مددجویان و. . } و چهارم، ضمانت‌ها {شامل سازمان، نظارت و تضمینات}.
۸. در یک مقیاس ملی، این منشور باید برونداد قوه عاقله حقوقی فقهی کشور باشد. مراکز فقهی، دانشگاهی، مراجع تقلید، استادان مبرز حقوقی، کانون‌های وکلا، موسسات پژوهشی حقوقی و… نیز باید در این امر مشارکت ورزند و نظر آن‌ها نسبت به مفاد منشور اخذ شود.

اصغر فرهادی: این روزها بیشتر متوجه گذشته‌ام


دوشنبه, ۱۵ مهر, ۱۳۹۲

ما ایرانی‌ها رازدار‌تر و تودار‌تر از غربی‌ها هستیم. ما تمایل کمتری داریم تا به راحتی اسرار خودمان را فاش کنیم. زمان‌های زیادی وجود دارد که ما رازی را در تمام طول زندگی‌ بدون این‌که به کسی بگوییم در سینه خود محفوظ نگه می‌داریم. من در این داستان دنبال خانمی‌بودم که به راحتی اسرارش و درونیاتش را آشکار سازد. ...
اصغر فرهادی به ایران بازگشته است. او که با ساخت «جدایی نادر از سیمین» تنها برنده اسکار ایران در بخش بهترین فیلم خارجی‌زبان است، دو سال پیش برای ساخت فیلم آخرش به فرانسه رفت.
اما حالا ایران در صدر اخبار است، زیرا یخ رابطه با آمریکا در حال ذوب شدن است. فرهادی هم برای زندگی به تهران بازگشته است و بار دیگر این «گذشته» آخرین ساخته اوست که نماینده ایران در اسکار خواهد بود.
البته انتقادهایی نیز وجود دارد که این فیلم به اندازه کافی ایرانی نیست. این فیلم فرانسه‌زبان است، در پاریس ساخته شده و ستاره‌اش بازیگر فرانسوی برنیژ بژو است. انتخاب «گذشته» فقط دو روز پیش از آخرین مهلت ثبت‌نام فیلم‌ها در جایزه اسکار و دو هفته پس از این‌که حجت‌الله ایوبی، معاون وزیر فرهنگ خانه سینما را بازگشایی کرد، صورت گرفت.
هم بازگشایی خانه سینما و هم انتخاب فیلم فرهادی نشانه‌هایی از رویکرد جدید دولت حسن روحانی رییس‌جمهوری ایران است که اخیرا هم با اوباما رییس‌جمهوری آمریکا گفت‌وگویی تلفنی داشته است. فرهادی البته حرف چندانی از سیاست‌های کشور نمی‌زند اما تغییرات انجام‌شده را در گفت‌وگوی اخیرش با The Wrap مثبت ارزیابی می‌کند.
اصغر فرهادی این روزها برای نمایش فیلم «گذشته» به ترکیه رفته است و این فیلم در بخش مسابقه پنجاهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ترکیه حضور دارد. برنده این بخش صاحب پرتقال طلایی و ۱۱ اکتبر این اثر انتخاب می‌شود. لیلا حاتمی نیز یکی از داوران این دوره جشنواره است. گفت‌و‌گوی فوق ترجمه و سپس توسط اصغر فرهادی برای روزنامه بهار بازبینی و باز‌نویسی شده است.
رابطه کنونی شما با دولت و وزارت فرهنگ چگونه است؟
من دو سالی را در فرانسه گذراندم و به‌تازگی به ایران بازگشتم. درباره مسئولانی که به‌تازگی منصوب شده‌اند هنوز برای اظهارنظر کمی زود است، اما درباره فردی که برای سینما منصوب شده، در این مدت‌زمان کوتاه کارهای بسیار خوبی انجام داده است. او خانه سینما را باز کرد که مدت‌ها پیش بسته شده بود و با توجه به حرف‌هایی که زده به نظر می‌رسد به دنبال پیشرفت است. این مساله امید زیادی برای فیلمسازان ایرانی ایجاد کرده است. بنابراین من احساس می‌کنم که با این گروه مشکلی نخواهم داشت.
آیا دوباره در ایران فیلمسازی خواهید کرد؟
حتما، من چند داستان دارم که در حال فکر کردن به آن‌ها هستم. بعضی از آن‌ها در ایران رخ می‌دهند و بعضی از آن‌ها خارج از ایران. این روزها فقط درباره آن‌ها فکر می‌کنم، بنابراین ممکن است تا پایان سال تصمیم بگیرم روی یکی از آن‌ها کار کنم.
آیا مهم بود که «گذشته» را به جای ایران در فرانسه بسازید؟
در نگاه اول، شاید این فیلم می‌توانست در ایران هم ساخته شود، اما در جزییات تفاوت‌های بسیاری به وجود می‌آمد و چون داستان فیلم بناشده بر جزییات است، اگر این فیلم در ایران ساخته می‌شد فیلمی متفاوت حاصل می‌شد.
از چه نظر متفاوت می‌شد؟
ما ایرانی‌ها رازدار‌تر و تودار‌تر از غربی‌ها هستیم. ما تمایل کمتری داریم تا به راحتی اسرار خودمان را فاش کنیم. زمان‌های زیادی وجود دارد که ما رازی را در تمام طول زندگی‌ بدون این‌که به کسی بگوییم در سینه خود محفوظ نگه می‌داریم. من در این داستان دنبال خانمی‌بودم که به راحتی اسرارش و درونیاتش را آشکار سازد. همیشه احساس می‌کردم که اگر این خانم ایرانی باشد، برای من عجیب خواهد بود که او مدام درونیاتش را به راحتی بیان کند. داستان این فیلم حول‌محور اسراری است که به تدریج آشکار می‌شوند. البته در فیلم گذشته ‌شکلی از ساختار وجود دارد که در دیگر فیلم‌های من وجود ندارد. ساختار داستان همانند یک بازی دومینو است که مهره‌ها در یک ردیف قرار می‌گیرند و یک مهره ‌مهره بعدی و مهره بعدی بقیه مهره‌ها را یک به یک واژگون می‌کند. مهره اول و مهره آخر در ظاهر ربطی به هم ندارند اما واژگونی مهره آخر متاثر از حرکت مهره اول است. اولین‌بار که این داستان را نوشتم، عنوان «دومینو» را برای آن انتخاب کرده بودم.
وقتی شروع به نوشتن فیلمنامه کردید، وسط انجام کار دیگری بودید، این طور نبود؟
من در حال کار کردن روی پروژه‌ای بودم که حتی قبل از «جدایی نادر از سیمین» در ذهنم بود. نوشتن «گذشته» خیلی تصادفی اتفاق افتاد. من با یاسمینا رضا، نمایشنامه‌نویس و بازیگر فرانسوی در کافه‌ای نشسته بودیم و درباره ایده‌هایی برای فیلمنامه قبلی بحث می‌کردیم. بی‌مقدمه گفتم: «می‌خواهم خاطره‌ای از یکی از دوستانم برایت تعریف کنم.» هیچ نظری ندارم که چرا این کار را کردم، اما برای او از دوستی تعریف کردم که سال‌ها قبل به کانادا رفته بود تا طلاقش را رسمی کند و مدتی هم با همسر سابقش در خانه زن زندگی کرده بود. بعد از تعریف کردن آن خاطره گفتم: «چرا این داستان را ننویسیم؟ این بهتر است.» و روز بعد شروع به کار کردن روی این داستان کردم.
چه چیز این داستان توجه شما را جلب کرد؟
نمی‌دانم، هرچه بوده ناخودآگاه بوده. زمانی که من تصمیم گرفتم این فیلم را بسازم، از دهه چهارم زندگی‌ام به دهه پنجم وارد شدم. ۴۰سالگی سنی است که شما شروع می‌کنید آرام‌آرام به پشت‌سر خود نگاه کنید. پیش از این من بیشتر به جلو نگاه می‌کردم. اما این روزها بیشتر متوجه گذشته‌ام و مدام به کودکی‌ام فکر می‌کنم. شاید این احساس ناخودآگاه مرا به این داستان خاص متصل کرد.
آیا از تجربه جوایزی که با «جدایی نادر از سیمین» کسب کردید، لذت بردید؟
برای آن فیلم، نه تنها من، بلکه تمامی بازیگران و دست‌اندرکاران آن، بیش از صدجایزه در یک سال دریافت کردیم. درست مانند این است که هر سه روز یک جایزه دریافت کنید. بعد از گذشت یک زمان مشخص، این قضیه دیگر عادی می‌شود.

به نقل از وب سایت کلمه

نامه سرگشاده جمعی از مردم سیستان و بلوچستان به معصومه ابتکار


دوشنبه, ۱۵ مهر, ۱۳۹۲
متاسفانه نمایندگان مجلس از سیستان که مدیون مالی مافیای سوخت ترانزیتی در زابل و زاهدان هستند دغدغه های دیگری دارند، و مرگ تدریجی هامون در اولویت های آنها قرار ندارد. در نتیجه آنها نیز سکوت را پیشه نمودند. شکوه ها و ناله از مرگ هامون، از بی مهری مسئولین و از درماندگی ما هزاران سیستانی بی پناه فراوان است. اما شرح این هجران و این خون جگر را می گذاریم تا وقت دگر. وقتی که دولت تدبیر و امید تصمیم بگیرد که حداقل یکی از مسئولین از جمله حضرتعالی را برای شنیدن ناله های محرومین و فاتحه خواندن بر سر مزار هامون به استانی بفرستد که بیشترین رای را به آن داده است. در این لحظات واپسین هامون مستحق یک دیدار می باشد. بنابراین در اسرع وقت چشم براه شما هستیم....
جمعی از مردم سیستان و بلوچستان در نامه ای به رییس سازمان حفاظت محیط زیست از وی خواسته اند تا برای دیدن دریاچه هامون که به گفته ی آنان اکنون “ریگزار هامون” شده به این شهر برود.
به گزارش جرس، مردم سیستان و بلوچستان در نامه خود نوشته اند: دولت تدبیر و امید بیشترین آراء را از سیستان و بلوچستان کسب می کند اما اولین اقدام آن تشکیل کارگروه نجات دریاچه ارومیه می باشد که خود اقدام بجا و برحق است. اما در مورد هامون چی؟ براستی دلیل تبعیض بین ارومیه و هامون چیست؟ آیا این به دلیل فاصله طولانی تا تهران است که شما زجرناله های هامون را از زیر خروارها شن و ماسه نمی شنوید؟
در پایان این نامه تاکید شده است: در این لحظات واپسین هامون مستحق یک دیدار می باشد. بنابراین در اسرع وقت چشم براه شما هستیم.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
سرکار خانم دکتر معصومه ابتکار
معاون محترم رئیس جمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست
موضوع: دعوت برای دیدار از ریگزار هامون
خبر ارائه لایحه حفاظت از تالابهای کشور از جمله دریاچه هامون در کنار تالاب های، هورالعظیم، بختگان، پریشان و میقان آنهم در آینده، اگرچه مسرت بخش است اما متاسفانه برای هامون بمثابه نوشدارو بعد از مرگ سهراب می باشد. در مورد دریاچه هامون در استان سیستان و بلوچستان ما حتی شاهد بظاهر همدردی های رایج کلامی و لفاظی های متداول مسئولین نظیر “دلسوزی برای مردم محروم و رنج کشیده استان “و غیره نیز نبودیم. این در حالی است که حدود دو ماه پیش حضرتعالی بلافاصله در دومین روز کاری خود با هلیکوپتر از دریاچه اورمیه بازدید نموده و در نخستین جلسه رسمی کابینه یازدهم که در بیست و هفتم مرداد ماه برگزار شد تصمیم به تشکیل کارگروه نجات دریاچه ارومیه گرفته شد، کابینه ای که بیشترین درصد آراء را در سطح کشور از همین استان محروم و رنج دیده کسب نمود ، اما نمی دانیم چرا صدای مظلومیت آن هرگز به گوش دولتمردان و زنان در تهران نمی رسد؟ دولت تدبیر و امید بیشترین آراء را از سیستان و بلوچستان کسب می کند اما اولین اقدام آن تشکیل کارگروه نجات دریاچه ارومیه می باشد که خود اقدام بجا و برحق است. اما در مورد هامون چی؟ براستی دلیل تبعیض بین ارومیه و هامون چیست؟ آیا این به دلیل فاصله طولانی تا تهران است که شما زجرناله های هامون را از زیر خروارها شن و ماسه نمی شنوید؟
نابودی هامون قتلی بود تدریجی که حتی قبل از دولت اصلاحات آغاز شد و در طی ٨ سال گذشته شتابی مرگبار یافت. قتلی که مسببین اصلی آن دولت افغانستان و نهادهای مختلف دولت ایران از جمله سازمان حفاظت محیط زیست، وزارت خارجه، وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی در کنار عوامل تغییر اقلیم و خشکسالی هستند. امیدواریم حضرتعالی و بقیه مسئولین محترم هر چه زودتر برای بازدید دیرهنگام از این قتلگاه غم انگیز قدم رنجه فرموده و از نزدیک شاهد ویرانی و آوارگی دهها هزار سیستانی باشید که از هستی ساقط شده اند. افغانستان با نقض سالانه حدود ۸۲۰ میلیون متر مکعب حق آبه دریاچه هامون باعث مرگ تدریجی آن شد، و ظاهرا دولتمردان ایران کوچکترین اعتراضی در این مورد نکردند. حتی در اوایل دی ماه ١٣٨٩ که جمهوری اسلامی انتقال مواد سوخت توسط ١۶٠٠ تانکر به افغانستان را متوقف نمود. در آن زمان مارشال محمد قسیم فهیم، معاون اول رئیس جمهوری افغانستان بلافاصله به ایران آمد و با جناب آقای محمدرضا رحیمی، معاون رئیس جمهورایران دیدار نمود. اعتراض ایران فقط نسبت به دسترسی نیروهای ناتو به سوخت ترانزیتی از طریق ایران بود و بس ! هیچ صحبتی در مورد حقابه دریاچه هامون به میان نیامد. همانگونه که در رژیم گذشته نیز منافع مردم سیستان قربانی خودکامی ها شد. خودکامی هایی که حتی وزیر دربار رژیم گذشته به آن لقب “خیانت” داد بود.
متاسفانه نمایندگان مجلس از سیستان که مدیون مالی مافیای سوخت ترانزیتی در زابل و زاهدان هستند دغدغه های دیگری دارند، و مرگ تدریجی هامون در اولویت های آنها قرار ندارد. در نتیجه آنها نیز سکوت را پیشه نمودند. شکوه ها و ناله از مرگ هامون، از بی مهری مسئولین و از درماندگی ما هزاران سیستانی بی پناه فراوان است. اما شرح این هجران و این خون جگر را می گذاریم تا وقت دگر. وقتی که دولت تدبیر و امید تصمیم بگیرد که حداقل یکی از مسئولین از جمله حضرتعالی را برای شنیدن ناله های محرومین و فاتحه خواندن بر سر مزار هامون به استانی بفرستد که بیشترین رای را به آن داده است. در این لحظات واپسین هامون مستحق یک دیدار می باشد. بنابراین در اسرع وقت چشم براه شما هستیم.
جمعی از مردم سیستان و بلوچستان
یکشنبه ١۴ مهر ١٣٩٢

به نقل از وب سایت کلمه

تعویق ۱۵ ماه حقوق بیش از ۱۰۰ کارگر آزمایش مرودشت‎


یکشنبه, ۱۴ مهر, ۱۳۹۲
دبیر خانه کارگر شیراز از ۱۵ ماه تعویق حقوق بیش از ۱۰۰ کارگر کارخانه آزمایش مرودشت خبر داد و گفت: این واحد تولیدی از هشت ماه گذشته به طور کامل تعطیل شده است....
دبیر خانه کارگر شیراز از ۱۵ ماه تعویق حقوق بیش از ۱۰۰ کارگر کارخانه آزمایش مرودشت خبر داد و گفت: این واحد تولیدی از هشت ماه گذشته به طور کامل تعطیل شده است.
«علی راستگو» با اعلام این خبر به ایلنا گفت: کارگران این کارخانه از خردادماه سال گذشته هیچ حقوقی دریافت نکرده‌اند و فقط یک ماه از معوقات آنان که مربوط به دی ماه سال گذشته است از محل فروش ضایعات کارخانه پرداخت شده است.
او با بیان اینکه پیش از تعطیلی کارخانه، کارگران به امید پرداخت حقوق‌های معوقه در کارخانه کار می‌کردند، افزود: علاوه بر تعویق ۱۵ ماه حقوق، سوابق بیمه‌ای این کارگران نیز دچار مشکل شده است به همین دلیل برخی از این کارگران که در شرف بازنشستگی با مشاغل سخت و زیان آور هستند، امکان استفاده از بازنشستگی پیش از موعد را پیدا نکردند.
راستگو در ادامه به سوابق کاری ۲۰ ساله کارگران اشاره کرد و در خصوص مستمری بیمه بیکاری کارگران گفت: متاسفانه بعد از گذشت ۸ ماه از تعطیلی کارخانه هنوز مستمری بیمه بیکاری این کارگران برقرار نشده است.
دبیر خانه کارگر شیراز یکی از دلایل افزایش مشکلات کارخانه را ناشی از بدهی‌های سنگین مالی این واحد به تامین اجتماعی، دارایی و شهرداری دانست و افزود: با وجود آنکه کارگران برای حل مشکل خود به ارگان‌های مختلفی مراجعه کرده‌اند اما پیگیری‌های آن‌ها نتیجه‌ای نداشته است.

وزیر کار دولت میرحسین موسوی مشاور ربیعی شد


یکشنبه, ۱۴ مهر, ۱۳۹۲
:وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی «ابوالقاسم سرحدی‌زاده» وزیر کار دوران نخست وزیری میرحسین موسوی را به عنوان مشاور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، منصوب کرد. ...
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی «ابوالقاسم سرحدی‌زاده» وزیر کار دوران نخست وزیری میرحسین موسوی را به عنوان مشاور وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، منصوب کرد.
ابوالقاسم سرحدی زاده در انتخابات سال ۸۸ در حمایت از میرحسین موسوی گفته بود: میرحسین موسوی در زمان عهده داری نخست‌ وزیری همیشه به فکر دستگیری از کارگران بود، امروز نیز اگر وی بر کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند کارگران می توانند نسبت به داشن آینده بهتر امیدوار باشند.
به گزارش ایلنا، علی ربیعی در این حکم سرحدی‌زاده را یکی از الگوهای ایثار، مقاومت و پشتکار برای جامعه ایران عنوان کرد و افزود: با توجه به تجارب ارزشمند شما در دوران تصدی وزارت کار و امور اجتماعی و نیز درک عمیق از مسایل جامعه، به موجب این حکم جناب عالی را به عنوان مشاور وزیر منصوب می‌کنم.
در ادامه حکم ربیعی آمده است: بدون تردید بهره‌مندی از سرمایه انسانی شما موجب بهبود عملکرد و افزایش اثربخشی فعالیتهای این وزارتخانه در نیل به اهداف اجتماعی خواهد شد.

ادامه مجسمه دزدی؛ تندیس حافظ را چه کسی بازگرداند؟!


یکشنبه, ۱۴ مهر, ۱۳۹۲

عده ای قصد دارند مفقود شدن تندیس حافظ را نتیجه ناهماهنگی شهرداری منطقه و سازمان زیباسازی شهرداری اهواز و جانمایی اشتباه جلوه دهند اما این صحیح نیست و از نظر ما مجسمه به سرقت رفته بود. ...
در حالی که هنوز به پرونده مجسمه دزدی در تهران رسیدگی نشده است، روز گذشته یک مجسمه دیگر در اهواز ربوده شد.
به گزارش کلمه، اردیبهشت ماه سال ۸۹ خبر سرقت مجسمه‌های پایتخت سر و صدای زیادی به راه انداخت و همین طور به آمار این سرقت‌ها افزوده شد بدون این که کسی در این زمینه شناسایی شود. بر اساس اخبار اعلام شده هر یک از این مجسمه ها بین ۷۰ تا ۷۰۰ کیلو وزن دارند.
محمدباقر قالیباف شهردار تهران پیگیری سرقت مجسمه ها را از مسئولیت‌های نیروی انتظامی می داند و گروه ویژه‌ای هم در پلیس آگاهی مأمور رسیدگی به موضوع سرقت‌های شده اما تاکنون خبری در مورد دستگیری یا یافتن نشان سارقان اعلام نشده‌است.
در همین حال روز گذشته حافظ از میدانی در اهواز ناپدید شد و مدیرعامل زیباسازی شهرداری اهواز در این رابطه با اشاره به اینکه مجسمه سرقت شده را بازپس گرفته است، گفت: مجسمه هنوز تحویل سازمان زیباسازی نشده و به محض تحویل دوباره در محل خود در فلکه دانیال کوی ملت نصب خواهد شد.
شهنی با تاکید بر اینکه این مجسمه سرقت شده بود، اظهار کرد: عده ای قصد دارند مفقود شدن تندیس حافظ را نتیجه ناهماهنگی شهرداری منطقه و سازمان زیباسازی شهرداری اهواز و جانمایی اشتباه جلوه دهند اما این صحیح نیست و از نظر ما مجسمه به سرقت رفته بود.
وی اضافه کرد: این افراد که نمی خواهند عاملان سرقت مجازات شوند پیش از این سعی داشتند؛ برخی نهادهای نظامی را عامل برداشتن تندیس معرفی کنند اما با تکذیب صریح این دو نهاد به ناچار ناهماهنگی را بهانه قرار داده اند.
شهنی با بیان اینکه طبق دستور شهردار وقت (کتانباف) تمامی میادین، آذین بندی و نصب المان ها در اختیار سازمان زیباسازی است، تاکید کرد: تمام هماهنگی ها با شهرداری منطقه صورت گرفته و طی مکاتباتی نصب مجسمه اطلاع رسانی شده بود.
تندیس حافظ با ارتفاع ۱۸۰ سانتی متر بر روی پایه ۱۵۰ سانتی متری چهار روز پیش در فلکه دانیال کوی ملت نصب شده بود. این مجسمه ۶۰۰ کیلوگرمی که از سنگ یکپارچه ساخته شده جمعه شب به سرقت رفت.
دیروز در پی انتشار خبر سرقت، نیروی انتظامی آن را تکذیب کرده و گفته شرکت سازنده تندیس با همکاری عوامل شهرداری نسبت به جابجایی این تندیس اقدام کرده است.این مجسمه از سنگ یک پارچه ساخته شده و یک متر و ۸۰ سانتی متر طول دارد که روی یک پایه یک و نیم متری نصب شده است.
به نقل از وب سایت کلمه

اتهام زنی احمد توکلی بعد از ۴ سال: اعتراضات سال ۸۸ فتنه است

یکشنبه, ۱۴ مهر, ۱۳۹۲
هر چند توکلی مدعی است که رکن اصلی این حکومت قانون است اما نمی گوید حصر میرحسین موسوی و کروبی و بازداشت و حبس صد ها فعال سیاسی و مدنی با کدام قانون صورت گرفته است. او اشاره ای هم از حمایت غیرقانونی اعضای شورای نگهبان از احمدی نژاد ندارد. ...
با گذشت بیش از چهار سال از اعتراضات مردمی در سال ۸۸ هنوز احمد توکلی از این اعتراضات با عنوان فتنه یاد می کند. در حالی که ۴ سال است همه تریبون های در اختیار گروهی است که بی سند تهمت می زنند، میرحسین موسوی و مهدی کروبی هیچ تریبونی برای پاسخگویی به این اتهامات واهی ندارند.
احمد توکلی در گفت و گویی مدعی شده است: مسایلی که بعد از سال ۸۸ بعد از انتخابات رخ داد که به تعبیر من فتنه بود.
او بی اشاره به تخلفات آشکار در جریان انتخابات و حتی انتقادهای چهره های اصولگرا از نقش نیروهای نظامی در این انتخابات او گفته است: هر کس بخواهد به حاکمیت برود و پست سیاسی بگیرد نمی‌شود ارکان آن حکومت را قبول نداشته باشد.
هر چند توکلی مدعی است که رکن اصلی این حکومت قانون است اما نمی گوید حصر میرحسین موسوی و کروبی و بازداشت و حبس صد ها فعال سیاسی و مدنی با کدام قانون صورت گرفته است. او اشاره ای هم از حمایت غیرقانونی اعضای شورای نگهبان از احمدی نژاد ندارد.
وی می افزاید: اگر کسی ساختار حکومتی را ناکافی دانست برای اینکه احقاق قانونی کند به حدی که حاضر است قشون‌کشی خیابانی کند یا از قشون‌کشی خیابانی حمایت کند، نباید از قدرت سهم بخواهد. این منطق قابل‌فهم دودوتا‌ چهارتاست. هیچ نظامی اپوزیسیون خودش را در قدرت جا نمی‌دهد.
این نماینده  مجلس به دیگر ویژگی های نظام دمکراتیک اشاره ای ندارد و نمی گوید اپوزیسیون در یک نظام دمکراتیک قابل تعریف است با ابزارهای مناسب ابراز مخالفت و اعتراض چون برگزاری تظاهرات، داشتن رسانه، حق آزادی بیان و ….می تواند نظرات خود را مطرح کند. احمد توکلی نمی گوید در کدم نظامی معترض و منتقد به جرم ابراز نظر حصر و حبس می شوند.
احمد توکلی که هر از گاهی به انتقاد از کسانی می پردازد که سالهاست هیچ تریبونی برای دفاع از خود ندارند،  به رغم انتقادهایی که گاهی از دولت دهم داشت،  تا آخرین روزهای دولت دهم بر این باور بود که احمدی‌نژاد خلاف امنیت ملی کار نکرده است.
توکلی بدون اشاره به دیدگاه های فقهی مختلف در باب حکومت و ولایت فقیه می افزاید: ما شیعه هستیم و معتقدیم اطاعت از امرونهی ولی‌فقیه واجب است. غیر از ساختار سیاسی ساختار اعتقادی دینی ما هم اضافه می‌شود. آن‌وقت اینها کسانی بودند که اغلبشان از ما نسبت به ولایت‌فقیه مدعی‌تر بودند. شما سنتان اجازه می‌دهد دهه ۶۰ و ۷۰ یادتان بیاید. شما یادتان می‌آید آقایانی که الان بیشترشان در اصلاح‌طلبان هستند ما را به‌عنوان «ضدولایت‌فقیه» هو می‌کردند.
البته آقای احمد توکلی به موضع گیری ها و اظهار نظرهایش در زمان جنگ اشاره ای ندارد. توکلی همچنین به مساله استعفایش در زمان جنگ از وزارت کار و سخنگویی و نقش روزنامه رسالت در سالهای جنگ و سفرش به انگلستان برای ادامه تحصیل هم نمی پردازد.
متن کامل مصاحبه احمد توکلی با روزنامه شرق به شرح زیر است:
احمد توکلی از چهره‌های شاخص اصولگراست که گاهی نقدهای تندی به هم‌سنگران خود دارد. او دو بار برای کسب کرسی ریاست‌جمهوری به مصاف اکبر هاشمی‌رفسنجانی و محمد خاتمی رفت و هر بار شکست خورد. توکلی پیش از نمایندگی، دو دوره در مجلس هفتم و هشتم سخنگویی دولت شهیدرجایی و وزارت کار دولت دفاع‌مقدس را در کارنامه خود دارد. او در مجلس هفتم و هشتم به‌عنوان نماینده تهران همواره نقد‌هایی به دولت گذشته داشته است. البته توکلی در طول بررسی رای اعتماد به دولت تدبیر و امید نطق‌های تندی به وزیر پیشنهادی نفت روحانی داشت، اما او همواره معتقد است فردی اهل «تعامل» است.
‌شما دو دوره نامزد انتخابات ریاست جمهوری بودید، چرا در این دوره با اینکه تعدد نامزدهای جناح اصولگرا زیاد بود وارد این کارزار نشدید؟
چندسالی است که از نظر جسمی فرسودگی پیدا کرده‌ام و سنم بیشتر شده و به تشخیص طبیبم نباید کار سنگینی انجام دهم. گرچه نمایندگی خودش کار سنگینی است ولی همین‌جا هم احتیاط می‌کنم.
‌آیا برای نامزدی ریاست‌جمهوری پیشنهادی هم شده بود؟
بله خیلی از افرادی که من را می‌شناختند و توده‌های مردم ابراز تمایل می‌کردند.
‌نتیجه اجماع اصلاح‌طلبان پیروزی روحانی بود، اما هرگز ائتلافی در اصولگرایان به اجماع نرسید علت این موضوع را چه می‌دانید؟
به اعتقاد من علت شکست اصولگرایان در دلخوری مردم از نحوه اداره کشور بود که به نام اصولگراها تمام ‌شد. به‌خصوص دوره دوم ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد که خیلی از هنجارها شکسته شد و لطمه‌هایی به مردم وارد آمد و مردم از چشم اصولگراها دیدند. گرچه مجلس در سال‌های آخر دولت عدم‌همراهی روشنی با آقای احمدی‌نژاد داشت، ولی به هر حال کسی آنطور که باید فعالیت نمی‌کرد که در مجلس اثر بازدارندگی داشته باشد و مردم مجلس را هم شریک دولت دیدند. در نتیجه همه اصولگراها متهم شدند. موضوع دیگر تفرق اصولگراها بود و کسی حاضر نشد کنار برود و این پیام بدی به جامعه داشت. معنی آن این بود که برخلاف اینکه می‌گویند ما تشنه خدمتیم ممکن است تشنه قدرت باشند. در مقابل اما آقای عارف به نفع آقای روحانی کنار رفت و این یک نشانه مثبت بود.
 ‌اما اصولگرایان چه بخواهند و چه نخواهند احمدی‌نژاد محصول آنهاست.
آقای احمدی‌نژاد تا حد زیادی محصول خودش بود، آقای احمدی‌نژاد از ابتدا هیچ‌گاه نگفت اصولگراست. می‌خواست بگوید من یک چیز دیگرم. تافته جدابافته‌ای هستم که با همه اینها متفاوت هستم. اگر دقت کرده باشید به حزب و گروه‌های سیاسی حمله می‌کرد و این حاصل عوامل مختلفی بود که یکی از آنها خود اصولگرایان هستند.
آیا از علت‌هایی که منتقد احمدی‌نژاد شدید همین است؟
یکی از دلایلش این بود. همچنین اینکه خوب است یک نفر آنقدر محبوبیت پیدا کند که بتواند مستقل رای آورد ولی اگر در روشی که برای کسب محبوبیت انتخاب می‌شود، صداقت رعایت نشود از نظر من مذموم است.
‌چرا مجلس هرگز نتوانست با احمدی‌نژاد برخورد جدی انجام دهد؟
چند نمونه عرض می‌کنم که اینطور نبود. مجلس حرفش را پیش برد، خیلی جاها جلو کارهای احمدی‌نژاد ایستادیم. به‌عنوان مثال در مجلس به آقای احمدی‌نژاد گفتیم که ۷۵۰ردیف غلط است، نظم اداری را به‌هم می‌ریزد. آن را قانونی ۲۶ردیف کردیم. بعد آقای احمدی‌نژاد آن را ۳۹ردیف کرد. ما جلو او ایستادیم. او به طرق مختلف خواست حرفش را به کرسی بنشاند بالاخره از طریق مجلس و اخطار رییس مجلس و از طریق رهبری جلو کارش را گرفتیم.
‌ولی مجددا او همان ردیف مدنظر خودش را ارایه داد.
بله، دوسال بعد باز تکرار کرد و لایحه را ۳۹ردیفه داد ولی باز مجلس آن را تغییر داد. یا مثلا موارد دیگری که ایشان می‌خواست تنهایی تصمیم بگیرد و پیش ببرد و مجلس مکرر جلو او را با تقنین گرفت.
‌اشکالی که به مجلس وارد است این است که بیشتر از قوه‌تقنین خود استفاده می‌کرد تا از قوه نظارت.
جنبه نظارتی ضعف مجلس است. مجلس از قوه‌تقنینش در کنترل احمدی‌نژاد خوب استفاده کرد و به نظر من در مجموع موفق بود. اما در جنبه نظارتش ضعیف برخورد کرد. نه که خیلی ضعیف باشد، استیضاح‌های خوبی انجام داد. جلو بعضی وزرایش ایستاد و رای نداد. آقای احمدی‌نژاد شخصیت ویژه‌ای است. واقعا من در سیاستمداران در مجموع صفات مثل او ندیدم که برای رسیدن به مقصود خودش به هر دری بزند و هر کاری کند.
برخی معتقدند مجلس گاهی به‌عنوان «مادر واقعی» از سهم خودش برای «نامادری» گذشت.
واقعا اینجور است.
‌آیا احمدی‌نژاد دوباره تکرار می‌شود؟
فکر نمی‌کنم. نه بسترش بین مردم وجود دارد و هم اینکه همه سیاستمداران ضررهای آن رفتارها را چشیدند.
در جلسه «رای اعتماد» در ردیف تندروها قرار گرفتید، علت این برخورد چه بود؟
یعنی چه؟
‌مشخصا در مورد آقای زنگنه می‌پرسم.
من آدم با پرنسیپی هستم، اینجور نیستم که هر بادی به هر طرف مرا بکشد. من منطقی از دولت آقای روحانی دفاع کردم با همان منطق هم فکر می‌کردم آقای زنگنه با آن خطایی که برای من آشکار شده بود در وزارت نفت نباشد بهتر است. ولی برای آقای زنگنه برخلاف نظر گذشته‌ام خیلی تلاش کردم که رای بیاورد.
‌قبل از سخنرانی گفتید به صرف همان قسم‌جلاله که بیژن نامدارزنگنه خورده بود، کمک کردید ایشان رای بیاورد؟
نمی‌خواهم وارد این موضوع شویم. بعد از آن با آقای زنگنه تماس گرفتم و گفتم توصیه‌هایی داشتم و ایشان هم خیلی استقبال کرد.
‌علت اینکه محمدعلی نجفی، وزیر پیشنهادی دولت رای نیاورد را تا چه اندازه به شبنامه‌های جبهه پایداری علیه ایشان می‌دانید؟
خیر؛ آقای نجفی به دلیل شبنامه‌های جبهه پایداری نبود که رای نیاورد. آقای نجفی از حیث خاص بین دستگاه‌های مختلف مجلس مورد ایراد بود. جبهه پایداری‌ها از نظر تعداد کم هستند ولی از نظر همت، بعضی‌شان خیلی بیشتر از یک نماینده همت دارند. روی سندهایشان کار می‌کنند. اینکه اینها در مجلس تعیین‌کننده هستند و می‌توانند عزل‌ونصب کنند، از این خبرها نیست.
‌ولی تاثیرگذارتر از چیزی که هستند نشان می‌دهند.
از آنچه هستند قدرتمندتر نیستند، اما در تعداد تاثیرگذارند.
 ‌در انتخاب کابینه بحث مربوط به وقایع پس از انتخابات سال ۸۸ در مجلس خیلی مطرح ‌شد، باز این نگرانی وجود دارد که اتهام‌زنی‌ها و تهدیدها تکرار شود. آیا این نگرانی بجا است؟
مسایلی که بعد از سال ۸۸ بعد از انتخابات رخ داد که به تعبیر من فتنه بود دو دیدگاه در کشور وجود دارد. هر کس بخواهد به حاکمیت برود و پست سیاسی بگیرد نمی‌شود ارکان آن حکومت را قبول نداشته باشد. رکن اصلی این حکومت قانون است. اگر کسی ساختار حکومتی را ناکافی دانست برای اینکه احقاق قانونی کند به حدی که حاضر است قشون‌کشی خیابانی کند یا از قشون‌کشی خیابانی حمایت کند، نباید از قدرت سهم بخواهد. این منطق قابل‌فهم دودوتا‌ چهارتاست. هیچ نظامی اپوزیسیون خودش را در قدرت جا نمی‌دهد.
ما شیعه هستیم و معتقدیم اطاعت از امرونهی ولی‌فقیه واجب است. غیر از ساختار سیاسی ساختار اعتقادی دینی ما هم اضافه می‌شود. آن‌وقت اینها کسانی بودند که اغلبشان از ما نسبت به ولایت‌فقیه مدعی‌تر بودند. شما سنتان اجازه می‌دهد دهه ۶۰ و ۷۰ یادتان بیاید. شما یادتان می‌آید آقایانی که الان بیشترشان در اصلاح‌طلبان هستند ما را به‌عنوان «ضدولایت‌فقیه» هو می‌کردند.
‌شما و آقای عسگراولادی و مرتضی نبوی و…
بله، پرورش و ولایتی و ناطق‌نوری.
‌و شما چهارنفر بیرون آمدید و رسالت را راه انداختید، بعد هم آن ۹۹نفر.
احسنت، ما را مخالف ولایت‌فقیه می‌دانستند. حالا خودشان به آن مبتلا شده‌اند که شما وقتی می‌گویید هرچه در ذهن ولی‌فقیه هم گذشت باید اطاعت کنید وگرنه «ضدولایت‌فقیه» هستید. اگر کسی هم ساختار قانونی و ساختار دینی را قبول نکند نمی‌تواند وزیر شود. البته گفتم در مصداق اختلاف‌نظر است.
‌در بحث وقایع سال ۸۸ نزد افکارعمومی شما متهم به گرفتن مواضع دوگانه هستید؛ چراکه یکجا می‌گفتید کاری که اینها می‌کنند درست نیست ولی در مقابلش هم می‌گفتید روشی که نیروهای امنیتی اتخاذ کردند برای برخورد با مردم بهتر از این می‌توانست باشد.
ما که عادت کرده‌ایم در کشور همه‌چیز را سیاه‌وسفید ببینیم، همین می‌شود. یعنی اصولگرایان می‌گویند اصلاح‌طلبان اصلا هیچ حقی از حقایق عالم نزد آنان وجود ندارد و برخی از آنها می‌گویند اینها هیچ حقی ندارند. کشور را یک دسته نمی‌تواند اداره کند.
‌خیلی‌ها می‌گویند شما و چند نفر از دوستانتان از پایه‌گذاران جناح‌بندی «چپ» و «راست» هستید.
یک وقت دیگر مصاحبه کنید آن خاطرات را می‌گویم. این یکی را بشنوید که وقتی من به وزارتخانه رفتم معاونان را می‌شناختم. روز اول گفتند همه می‌خواهیم استعفا دهیم، دست شما باز باشد برای اینکه معاون انتخاب کنید. گفتم من برای انتخاب معاون دستم بسته نیست. شما را عزل می‌کنم و یک نفر دیگر جای شما می‌گذارم. ولی من قصد این کار را ندارم. این‌‌جور که وزارت را اداره می‌کنم، قانون، قانون مورد تایید جمهوری اسلامی، تحریر‌الوسیله هم روی میزم بود. احکام تحریر‌الوسیله را هم بلد هستم، عربی هم بلدم، فقه هم بلدم و می‌خوانم هرکجا نتوانستم از امام می‌پرسم. شما مقلد که هستید؟ مقلد امام هستیم. گفتم قبول دارید؟ گفتند بله. گفتم همه شما بمانید.
‌در مرکز پژوهش‌ها هم همین‌طور رفتار کردید؟
در مرکز پژوهش‌ها هم همه را نگه داشتم. من می‌گویم بین اصولگراها آدم‌های بسیار بدی وجود دارند در مقابل بین اصلاح‌طلبان که شما هم اصلاح‌طلب هستی آدم‌های بسیار خوبی وجود دارند و بالعکس. دلیلی ندارد من به کسی که مسلمان و شیعه است، محب اهل بیت است، خادم مردم است و پاک‌دست است و پاک‌چشم و پاکدامن است، باعرضه است و خودش می‌گوید من اصلاح‌طلب هستم و روی آزادی این‌طرفی‌ها حساس‌تر است بدبین باشم.
‌شما زمانی منتقد قالیباف بودید و می‌گفتید نباید کار سیاسی کند. ولی او در انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت کرد آیا قبول دارید قالیباف آدم سیاسی‌ای است؟
اولا من منتقد او بودم. از نظر سیاسی منتقد آقای قالیباف نبودم. من با روشش مخالف بودم. در دوره اول انتخابات۸۸ با آقای قالیباف صحبت کردم و به‌نفع او کنار رفتم. ولی معنی آن این نیست که به‌عنوان یک مدیر ارشد جمهوری اسلامی او را مبرا می‌دانستم و گاهی هم انتقاد می‌کردم. به اعتقاد من شورای شهر انتخاباتش سیاسی است تا اینکه بخشی از قدرت مهم کشور را در تهران می‌خواهند دودستی خودشان به‌دست آورند که در کسب قدرت در مراحل دیگر تاثیر می‌گذارد. اما اداره شورا سیاسی نیست. من در مورد شهردار عرض کردم که شهرداری را می‌خواهید به کسی بسپرید که هشت‌سال سابقه شهرداری دارد و یکی که هشت‌سال سابقه شهرداری ندارد ولی فرض کنیم همه چیزهای دیگرشان مساوی باشد. این مجاهدت دارد و این نداشت. این را ندیده بگیرید. او سن‌وسالش بیشتر است و مدیریت‌هایش بیشتر است این را هم ندیده بگیرید، فقط اینکه هشت‌سال شهردار نسبتا موفقی است، از مدیران نسبتا موفق کشور بود. که البته این را انتقاد کردم و از آقای قالیباف دفاع کردم. پشیمان هم نیستم و خوشحال هم هستم که این اتفاق افتاد.
یعنی معتقدید نباید شورای شهر سیاسی باشد.
نه، اما به‌دلیل سیاسی‌بودن نباید ترجیح و تصمیم بگیرد. چون محیط، عمرانی و اقتصادی و فرهنگی و خدماتی است.
‌شما همچنین بارها از حضور نظامیان در مسایل اقتصادی انتقاد کرده‌اید. چه راهکاری برای این موضوع پیشنهاد می‌کنید؟
من از یک زاویه از حضور نظامیان در اقتصاد دفاع هم کرده‌ام.
من در مصاحبه با تجارت فردا به‌نوعی از حضور نظامیان در اقتصاد دفاع کردم. قانون اساسی می‌گوید نیروهای ظرفیت‌های تولیدی نیروهای نظامی در زمان صلح نباید بیکار بمانند و باید در روند سازندگی و توسعه دخالت داشته باشند. یک وقت ما این دخالت را جوری ترجمه می‌کنیم که این اتفاق می‌افتد که اینها فعالیت اقتصادی انتفاعی می‌کنند. یک وقت اینجور است و بانک می‌زنند، شرکت پیمانکاری می‌زنند و مشابه اینکه الان به این مسیر می‌رویم. یک وقت مثل بعضی از کشورها ارتششان را که مثال زدم و گفتم پینوشه که ما به هزارویک دلیل با او خوب نیستیم او از ارتشش اینطور استفاده کرد و کار درستی بود.
‌الان سپاه امانی کار می‌کند یا پیمانکاری؟
فقط سپاه نیست. خیلی از نیروها امانی کار نمی‌کنند. می‌توانیم راهی پیدا کنیم تا نیروهایی که انگیزه درست و قوی دارند برای خدمت به مردم، توانش را هم دارند و تربیت‌شده هستند، از آنها استفاده شود اما تبدیل به کانون قدرت اقتصادی نشوند. اینجور که می‌گویند همه کارها دست سپاه است حرف نسنجیده‌ای است. آسمان‌ریسمان‌کردن واقعیت است. ولی چون سپاه یک نهاد مقدسی است که با فداکاری، ملت و تمامیت ارضی ما را حفظ کرد و این حرمت ارتش و سپاه باید حفظ بماند که همه احساس تعلق کنند، همه آنها را مال خودشان بدانند و خودشان را هم مال آنها بدانند، این خیلی مهم است، چون خطر این وجود دارد که قدرت سیاسی و نظامی با هم جمع شود و لطمات سیاسی بخورد به اندک آن هم باید حساس باشیم. معنی آن این نیست که سپاه همه‌چیز را در دست دارد، عرض کردم که برآوردهایی که در ذهن من است کمتر از ۱۰درصد است. ولی چون برای ما خود وجود سپاه و سازمانش، ارتش و سازمانش اهمیت دارد که ملی تلقی شوند، باید حساس شویم که راه بهتری انتخاب شود.

به نقل از وب سایت کلمه

اقدامات غیرقانونی قضات در رسیدگی به پرونده های زندانیان سیاسی در نامه سیف زاده به رییس دادگستری


یکشنبه, ۱۴ مهر, ۱۳۹۲
شکایت به خداوند متعال و مراجع بین المللی خواهم نمود تا به این همه ظلمی که از راه قانون شکنی بر همکاران محترم در کانون مدافعان حقوق بشر و اینجانب رفته رسیدگی عادلانه در پیشگاه عدل الهی و مراجع صلاحیتدار بین الملل معمول گردد. ...
سیدمحمد سیف زاده در نامه ای به دادگستری تهران با اشاره به روند غیرقانونی رسیدگی به پرونده ها از دادگستری خواسته است: در صورتیکه پرونده را به دادگاه و قاضی مستقل در غیر شعبات مستقر در دادگاههای انقلاب خیابان معلم ارجاع فرمایند و وفق مقررات قانونی مارالاشعار محاکمه گردم.
به گزارش کلمه، این وکیلی زندانی در زندان رجایی شهر نوشته است: در آن شعبه و از اتهامات انتسابی به عنوان تجدیدنظر خواهی نسبت به حکم غیرقانونی از طرف مرجع و قاضی غیرصالحه اعتراض و با حضور، دفاع خواهم نمود و اگر چنین اتفاقی نسبت به این حکم غیرقانونی و غیرمنصفانه اعتراضی نخواهم داشت، چه آنکه وقتی آقای هاشمی رفسنجانی که از ستون های مهم نظام و در همین نظام از ظلمی که بر او رفته مرجعی برای دادخواهی نمی یابد و به خدا شکایت می کند، چگونه من بی علاقه و کاملا غیروابسته به نظام، مرجع دادخواهی بیابم؟ لذا شکایت به خداوند متعال و مراجع بین المللی خواهم نمود تا به این همه ظلمی که از راه قانون شکنی بر همکاران محترم در کانون مدافعان حقوق بشر و اینجانب رفته رسیدگی عادلانه در پیشگاه عدل الهی و مراجع صلاحیتدار بین الملل معمول گردد.
محمد سیف زاده، وکیل و از هیات موسسان کانون مدافعان حقوق بشر در آبان ماه سال ۸۹ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر ایران به ۹ سال زندان و ۱۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شد که در نهایت دادگاه تجدید نظر در سال ۱۳۹۰ حکم او را به دو سال حبس کاهش داد. او فروردین ماه امسال حکم دو سال حبسش برای این محکومیت تمام می شد اما به دلیل نامشخص بودن وضعیت اتهامات دیگرش؛ “خروج غیر قانونی از کشور” و اتهام ” نوشتن نامه و امضاء بیانیه های دست جمعی” در زندان ماند.
سیف زاده در فروردین ماه ۱۳۹۰ در شهر ارومیه توسط ماموران امنیتی به اتهام خروج غیر قانونی از کشور بازداشت شد و پس از یکماه ماندن در بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه به زندان اوین منتقل شد.
هفته پیش این وکیل دادگستری پیش‌تر از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به اتهام “اجتماع و تبانی و اقدام علیه امنیت کشور” به شش سال حبس محکوم شده بود که در مرحله تجدید نظرخواهی این حکم عینا تائید شد.
در نامه این وکیل زندانی آمده است: به عنوان مسئول کمیته دفاع و نظارت کانون مدافعان حقوق بشر ایران می توانم هزاران مورد نقض فاحش و مکرر حقوق متهم را ذکر و یادآوری نمایم که به بیان یک مورد اخیر بسنده می کنم: “فردی به اتهام کاملاً واهی و بی اساس و غیر مدلل با صدور قرار بازداشت به زندان می افتد، او را به یکی از شعبات معمول برده و از او می خواهند وکیل خود را انتخاب و معرفی نماید، او وکیل را معرفی و خانواده اش با وکیل قرارداد منعقد می نمایند، روز دادگاه متهم می بیند وکیلش در دادگاه حضور ندارد، تقاضا می کند دادگاه تجدید شود، رئیس می گوید وکیلت را عزل کردم و خودم برایت وکیل تعیین نمودم!!!”
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
ریاست محترم دادگستری استان تهران، جناب آقای آوایی
موضوع: ارجاع پرونده در مرحله تجدید نظرخواهی به دادگاهی بی طرف و مستقل به شرح زیر است:
همانطور که مستحضرید اعضای موسس کانون مدافعان حقوق بشر ایران پس از مهر و موم غیرقانونی کانون تحت تعقیب قرار گرفته و به زندان افتادند.
اکنون به عنوان ریاست محترم دادگستری استان تهران و مسئول رسیدگی به موارد نقض حقوق شهروندی مطالب زیر به استحضار می رسد:
۱- به استناد اصول ۳۲ و ۳۴ و ۳۶ و ۳۷ قانون اساسی و صورت مجلس مذاکرات مجلس خبرگان اول، مقصود از محاکم یا مراجع صالحه قضایی، محاکم یا مراجع مقرر در قانون اساسی یعنی محاکم عمومی دادگستری، محاکم خاص نظامی و دیوان عدالت اداری بوده و هیچ مرجع دیگری وجاهت شرعی و قانونی ندارد. حق مراجعه مردم به مراجه صالحه قضایی از جمله حقوق خدشه ناپذیر ملت بوده که بنا بر اصل ۹ قانون اساسی مجلس هم نمیتواند حتی به بهانه استقلال و با تصویب قانون آزادی های مشروع و قانونی مردم را سلب یا اسقاط نماید. بر همین مبنا استاد ارجمند و ممتاز حقوق، جنای آقای کاتوزیان هم این مراجع (دادسراها و دادگاه های انقلاب) را غیرقانونی می داند.
۲- بنا بر رای آقای صلواتی، شعبه ۱۵ مرجع غیرقانونی فوق، اینجانب به ۹ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت از وکالت محکوم گردیدم که در شعبه ۵۴ تجدید، حبس به ۲ سال کاهش یافت. اتهام وارده بر مدلول رای صادره، قبول وکالت متهمین سیاسی و مطبوعاتی و عقیدتی (نوشته: معاندان نظام!) به وسیله اینجانب و وکلای همکار به نحو رایگان -تشکیل کلاس و سمینار برای بررسی قوانین ایران- آشنایی مردم با قانون و حقوق مقرر در آن و اعلامیه جهانی حقوق بشر -تشویق حکومت و مردم به قانون گرایی و بالاخره نقد قوانین و توصیه به حکومت جهت اصلاح قوانین – انتشار، ترجمه و بررسی تعهدات بین المللی حکومت ایران درباره ی انتخابات و بررسی تعارض قانون انتخابات ریاست جمهوری و قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی با قانون اساسی و هر سه با قانون یا تعهدات بین المللی از جمله در اتحادیه بین المجالس مصوب ۱۹۹۴ – مشاوره و کمک به خانواده زندانیان و … بود که همه این امور را اگر در هر کشوری به رایگان انجام داده بودیم بی شک ده ها جایزه معتبر بین المللی تصیبمان می شد را آقای صلواتی اقدام علیه امنیت و تبلیغ علیه نظام دانسته و به شرح فوق به حبس و محکومیت به استناد مواد ۴۹۸ و ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی محکوم نموده است.
۳- گرچه به استناد اصل ۲۶ قانون اساسی و صورتمجلس مذاکرات مجلس خبرگان اول، “کانون مدافعات حقوق بشر ایران” به محض تشکیل قانونی بوده و احتیاجی به اخذ پروانه از کمیسیون ماده ۱۰ احزاب نداشته و قانون احزاب مصوب ۱۳۶۱ نیز این امر را تایید می نماید، با این وجود به کمیسیون ماده ۱۰ احزاب مراجعه و تقاضای ثبت و اخذ پروانه نمودیم که ۵ مرحله تصویبی اساسنامه، مرامنامه، صلاحیت اعضا موسس و موجودیت کانون مدافعان حقوق بشر ایران مصوب گردیده و دستور صدور پروانه صادر و این امر انجام که وزیر وقت جناب آقای موسوی لاری هیات وزارت را ترک و وزیر جدید دولت نهم نیز تا سال ۱۳۸۷ مخالفتی با کانون ننموده ولی پروانه را نیز تحویل ندادند. حال بجای آنکه وزیر متخلف تحت تعقیب قرار گیرد، اعضای موسس کانون به حبس و محرومیت محکوم شدند. دادسرای انقلاب و شعبه ی ۱۵ دادگاه علیرغم تکلیف مقرر در ماده ۱۹۳ قانون آیین دادرسی کیفری دایر به رسیدگی به دلایل ابرازی از ناحیه متهم (اقامه ی شهود، مطالبه پرونده کانون، ارجاع امر به کارشناس و ….) به دلایل ابرازی رسیدگی نکرده و این قانون شکنی در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر ادامه یافت.
۴- وقتی حاضر نشدم علیه همکار ارجمند بانوی صلح، سرکار خانم شیرین عبادی، در تلویزیون مصاحبه و او را جاسوس سازمان های جاسوسی سیا موساد و اینتلیجت سرویس و همکار بیت العدول بنامم و بر دروغ و توهم مامورین وزارت اطلاعات صجه بگذارم، تهدید به ۲۰ سال حبس از طرف مدیر کل وزارت اطلاعات گردیدم. توضیحا در چندین شهر مرزی موضوع قاچاق کالا و انسان را بررسی می کردم که قبل از قطعیت حکم و هنگام مصاحبه با تعدادی از قاچاقچیان و قاچاق شده ها در آخرین شهر، ارومیه، منزل گرفته تا کار تحقیقات تمام شود. در حالیکه چمدان و ساک همراهم در منزل بوده در حال رفتن به طرف بازارچه ارومیه جهت خرید جهزیه دخترم توسط مامورین وزارت اطلاعات دستگیر شدم و بازپرس، تفهیم اتهام اقدام علیه امنیت،( اجتماع و تبانی) و تبلیغ علیه نظام نمود و قرار کفالت صادر گردید که علیرغم معرفی کفیل در اطلاعات ارومیه محبوس و فردای آن روز نزد بازپرس دیگری مرا برده و تفهیم اتهام مجدد با همان عناوین نمود. او که روحانی و معمم بود، قرار کفالت را تبدیل به قرار بازداشت موقت نمود و از طرف وزارت اطلاعات بر خلاف قانون به مدت یک ماه مورد بازجویی قرار گرفته، در سلول انفرادی نگهداری شدم و وسایلم در آن منزل توقیف و وسایل غیرمرتبط با اتهام واهی انتسابی (دو جلد کتاب کدالتخانه عظمی نوشته خودم که شرح خواسته مردم در انقلاب مشروطه است؛ یک جلد کتاب غزلیات سروده خودم؛ یک میلیون و سیصد هزار تومان که مورد اخیر توسط مخبر اطلاعات برده شد؛ کلیدهای خانه ام …) علیرغم تکلیف مقرر در قانون و تقاضای مکردد با وجود صدور قرار منع پیگیردم هنوز مسترد نشده است. گفتنی است آقای صلواتی تهدید کرده که این پرونده را هم خواهد گشود، نمی دانم دلیل این تهدید چیست؟
۵- پس از ۳ ماه سلول انفرادی در بند ۲۰۹ زندان اوین که همه تحقیقات و تفتیش عقیده و تشویق به دروغگویی علیه کانون و همکاران گذشت، وقتی به ماموران وزارت اطلاعات گفتم که دیگر حاضر به صحبت و ملاقات با شما نیستم، مرا به بند ۳۵۰ منتقل کردند و تهدید به ۲۰ سال حبس گردیدم.
۶- بعد از چند روز مرا به دادسرای اوین برده که نامه ای به جناب آقای خاتمی، رییس جمهور سابق نوشته و در آن از قانون اساسی، غیرقانونی بودن دادسراها و دادگاه های انقلاب و پرونده های سیاسی و عقیدتی سخن رانده ام، لذا مجددا تفهیم اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام صورت گرفته و قرار کفالت صادر گردید. عجیب اینکه این دادیار با مدیرکل وزرات اطلاعات هم نام بود!! و مدتی دیگر نقطه نظرات حقوقی اینجانب در سایتی منتشر شد در حالیکه در زندان بودم و چنین وسایلی در اختیارم نبود. مجددا مرا به دادسرا برده و تفهیم اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام نموده، قرار وثیقه ۲ میلیارد ریالی صادر کردند، در حالیکه “قرار تامین” برای دسترسی آسان به متهم بوده و اینجانب در زندان و در اختیارشان بودم، صدور این قرار نامتناسب برای چیست؟ بالاخره ظاهرا ۴ اتهام اخیر با صدور کیفر خواست به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب ارسال ، که در آن مرجع حضور نیافته و نتیجتا در آن مرجع غیرقانونی منجر به حکم می گردد. مدیر دفتر مرجع فوق به وکیلم تلفن می کند که بروند آنجا و حکم به ایشان ابلاغ گردد، که پاسخ می دهند دادنامه باید وفق قانون به دفترم ابلاغ گردد. آقای صلواتی و شعبه دیگر، حکم را به صورت دادنامه در نیاورده و ابلاغ نمی کنند چون خود می دانند این احکام مطلقا مبنای حقوقی ندارند.
۷- همانطور که استحضار دارید به استناد اصل ۱۶۸ قانون اساسی و تبصره ذیل ماده ۲۰ قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب مصوب ۷۳ اصلاحی ۸۱، رسیدگی به اتهامات سیاسی و مطبوعاتی انحصارا و اختصاصا در محاکم عمومی دادگستری و با حضور هیئت منصفه واقعی (نه حکومتی) و به صورت علنی باید انجام پذیرد. بهانه قوه قضاییه دایر به عدم تعریف “جرم سیاسی” و یا اینکه اینها جرائم امنیتی است مطلقا فاقد وجاهت قانونی است زیرا اولا نمی توان ناوان قصور و تقصیر حکومت را به متهمین سیاسی تحمیل نمود، ثانیا جرائم امنیتی زیر مجموعه جرم سیاسی بوده و قانونگذار قانون اساسی انحصارا و به طور کلی در تقسیم بندی جرائم ۴ جرم را به رسمیت شناخته: (جرائم عادی، مطبوعاتی، سیاسی، خاص نظام) و نمیتوان فعل یا ترک فعل دیگر را در غیرطبقه بندی فوق به رسمیت شناخت. به نظر می رسد فقط دو راه حل وجود داشته باشد: الف: به لحاظ عدم تعریف جرم سیاسی و به استناد اصل ۳۷ قانون اساسی و اصول تفسیر مضیق به نفع متهم و اصل برائت و اصل قانونی بودن جرم و مجازات در مراجع صالحه قضایی و با توجه به ممنوعیت قیاس در مسائل کیفری حکم به برائت این متهمین صادر نموند. ب: نظر به قبول دکترین به موجب ماده ۳ قانون آیین دادرسی مدنی که نظریه علمای حقوق را از منابع علم حقوق در ایران شناخته، علمای داخل و خارج جرم سیاسی را تعریف علمای را تعریف نموده و طبق اصل ۱۶۸ قانون اساسی و تبصره ذیل ماده ۲۰ قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب ۷۳ اصلاحی ۸۱، متهمین سیاسی در محاکم کیفری استان با حضور هیئت مصفه واقعی و به صورت علنی محاکمه گردیده و دست از لجاجت و قانون شکنی بیشتر برداشته و تسلیم اراده قانونگذار قانون اساسی شویم. فراموش نکنید یکی از دلایل مهم قیام علیه رژیم
سابق محاکمه سیاسیون در مراجع نظامی و غیر صالح بوده که اولین شعار مردم علیه این قانون شکنی (زندانی سیاسی آزاد باید گردد) در فضای ایران طنین افکن شد و قانونگذار قانون اساسی با تصریح و تأکید در اصل ۱۶۸ قانون اساسی بر این امر صحه گذاشته؛ نتیجه آنکه بخوبی مستحضرید هر گونه تعقیب، محاکمه، مجازات و اجرای آن در مراجع غیرصالحه، مطلقاً فاقد وجاهت قانونی بوده و واجد مسئولیت کیفری، حقوقی و اداری می باشد.
۸- معلم شهید و بزرگوار انقلاب، دکتر علی شریعتی می فرمود: “ما در حال گذار از قرون وسطی هستیم” ؛ یکی از مختصات مهم این قرن وجود دادگاههای انگیزیسیون(تفتیش عقیده) بود. به عنوان ریاست فائقه بر کل مراجع استان تهران تحقیق فرمایید در این مراجع غیرصالحه چه تعداد انسان به لحاظ ابراز عقیده تحت تعقیب و مجازات قرار گرفته اند؟!
این در حالی است که هیچیک از اصول قانونی از مرحله احضار، جلب، تعقیب، تحقیق، قرار تأمین، قرار مجرمیت، کیفرخواست و محاکمه و حق انتخاب وکیل و حق دفاع مشروع، صدور رأی و ابلاغ قانونی دادنامه وفق مقررات قانونی انجام نپذیرفته و عموم متهمین سیاسی از کلیه مراحل فوق به نحو دقیق که لازمه حق دفاع مشروع است محرومند.
به عنوان مسئول کمیته دفاع و نظارت کانون مدافعان حقوق بشر ایران می توانم هزاران مورد نقض فاحش و مکرر حقوق متهم را ذکر و یادآوری نمایم که به بیان یک مورد اخیر بسنده می کنم: “فردی به اتهام کاملاً واهی و بی اساس و غیر مدلل با صدور قرار بازداشت به زندان می افتد، او را به یکی از شعبات معمول برده و از او می خواهند وکیل خود را انتخاب و معرفی نماید، او وکیل را معرفی و خانواده اش با وکیل قرارداد منعقد می نمایند، روز دادگاه متهم می بیند وکیلش در دادگاه حضور ندارد، تقاضا می کند دادگاه تجدید شود، رئیس می گوید وکیلت را عزل کردم و خودم برایت وکیل تعیین نمودم!!!”
مستحضرید طبق قانون بعد از انتخاب وکیل انتخابی از طرف متهم، وکیل تسخیری عزل می گردد اما در این مرجع وکیل انتخابی عزل و وکیل تسخیری به متهم تحمیل می گردد و ظرف ۷ تا ۸ دقیقه در معرض اتهام محاربه رئیس و مدیر دفتر و منشی و نماینده دادستان و چنین وکیلی متهم مورد هجوم و ارعاب و تهدید قرار گرفته و به ۱۵ سال حبس محکوم می گردد!!!
متهم بیچاره از محتوای دادنامه، دلایل و مستندات آن هیچ اطلاعی نداشته، چه از طرف این شعبات( از جمله شعبه ۱۵) دادنامه به طریق قانونی به متهم ابلاغ نمی گردد.
۹- چنانکه استحضار دارید، به لحاظ قبول رایگان وکالت و … به شرحی که گذشت: الف- به استناد مواد ۴۹۸ و ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی به حبس محکوم و اجرای حبس قبل از قطعی شدن حکم با ترفند انجام پذیرفت.
ب – در حال قدم زدن به طرف بازارچه ارومیه “اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام” معلوم نیست یک نفری با چه کسی تبانی و اجتماع نمودم که اخیراً قرار منع پیگردم صادر شده. البته آقای صلواتی قصد دارد این پرونده را به جریان اندازد.
ج – در نامه خطاب به آقای خاتمی “اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام” تفهیم شد، در این موقع من در زندان بوده و معلوم و مشخص نیست با چه کسی و چگونه اجتماع و تبانی داشته ام؟! در انتشار نقطه نظرات حقوقیم در یک سایت باز هم در حالیکه در زندان بوده ام “اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام” تفهیم شد و باز هم معلوم نیست با چه کسی؟!
حال با وجود این مراجع غیرقانونی و فقدان دادرسی منصفانه و عادلانه و اسقاط کلیه حقوق متهم بیچاره و عدم رسیدگی به دلایل بی گناهی ابرازی از ناحیه متهم و احکام از پیش تعیین شده، وزارت اطلاعات به دادسرا نوشته به استناد مواد ۵۰۰ و ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی تعقیب، محاکمه و تبعید شوم که دادسرا و آقای صلواتی چنین عمل نمودند
و ۴۰ سال سابقه قضاوت و وکالت که مرتکب تخلفی هم نشده و عشق به قانون گرایی و حقوق مردم و آگاه کردن مردم نسبت به قانون و حقوقشان و اعلامیه جهانی حقوق بشر بر خلاف اصل قانونی بودن جرم و مجازات و کلیه اصول فوق تعقیب و محکوم گردیده ام و از نوع و میزان محکومیت جدید بی اطلاعم زیرا در این شعبات از جمله شعبه آقای صلواتی حکم به طریق قانونی و به صورت دادنامه به متهم ابلاغ نمی گردد(و آنها نمی دانند پس متهم بیچاره و وکیلش چگونه باید به این حکم اعتراض نماید)
لذا به عنوان ریاست محترم دادگستری استان تهران که ریاست فائقه بر تشکیلات محاکمه کننده دارید در صورتیکه پرونده را به دادگاه و قاضی مستقل در غیر شعبات مستقر در دادگاههای انقلاب خیابان معلم ارجاع فرمایند و وفق مقررات قانونی مارالاشعار محاکمه گردم، در آن شعبه و از اتهامات انتسابی به عنوان تجدیدنظر خواهی نسبت به حکم غیرقانونی از طرف مرجع و قاضی غیرصالحه اعتراض و با حضور، دفاع خواهم نمود و اگر چنین اتفاقی نسبت به این حکم غیرقانونی و غیرمنصفانه اعتراضی نخواهم داشت، چه آنکه وقتی آقای هاشمی رفسنجانی که از ستون های مهم نظام و در همین نظام از ظلمی که بر او رفته مرجعی برای دادخواهی نمی یابد و به خدا شکایت می کند، چگونه من بی علاقه و کاملا غیروابسته به نظام، مرجع دادخواهی بیابم؟ لذا شکایت به خداوند متعال و مراجع بین المللی خواهم نمود تا به این همه ظلمی که از راه قانون شکنی بر همکاران محترم در کانون مدافعان حقوق بشر و اینجانب رفته رسیدگی عادلانه در پیشگاه عدل الهی و مراجع صلاحیتدار بین الملل معمول گردد.
در پایان ذکر چند نکته را ضروری می بینم:
اول آنکه چطور جواب خداوند متعال و مردم و وجدانم را بدهم اگر علیرغم عمری قانون گرایی و دغدغه حقوق مردم و تعلیم و تدریس علم حقوق و …، در چنین مراجع قانونی حاضر شده و در مقابل اتهامات کذب و توهم انگیز از خود دفاع نمایم؟!
دوم آنکه بارها به عنوان وکیل از آرای غیرقانونی صادره علیه موکل تجدید نظر خواهی نموده که شعبات مستقر در دادگاه انقلاب حتی حاضر نشدند به دلایل بی گناهی موکل علیرغم تکلیف مندرج در ماده ۱۹۳ قانون آئین دادرسی کیفری رسیدگی نمایند و با گفتن اینکه “در این دادگاه هیچ حقی برای … وجود ندارد” خیال خود را راحت می نمودند!
سوم، لطفا به عنوان یک حقوقدان معتقد به نظام این حقوقدان بی اعتقاد به نظام را راهنمایی فرمایید که چه ضرورت و اصراری بر ادامه این تشکیلات غیر قانونی و روشهای قانون شکنانه وجود دارد؟
چهارم، آنکه علت و فلسفه اینهمه سواستفاده از عناوین مجرمانه “جاسوسی، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی، اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، محاربه، اهانت به مقدسات، تشکیل گروه غیرقانونی و …” در تفهیم اتهام به منتقدین قانونی و نقد قسمتی از نظام و … چیست؟ آیا امنیت نظام را باید مساوی با امنیت ملی دانست در حالیکه می دانید از لحاظ علمی این سواستفاده تا چه اندازه قبح اعمال مجرمانه را از بین می برد تا جاییکه متهمین فوق بر خود بالیده و به اتهام انتسابی افتخار می کنند، چه اساس انتساب این اتهامان غیرمدلل با هیچ منطق حقوقی انطباق ندارد و نتیجه ای نیز عاید رژیم نخواهد کرد. عبرت آموز آنکه ۳ قاضی دادسرا که این پرونده ها را برای من و همکاران محترم و کانون مدافعان حقوق بشر ایران ساختند از دادگستری کنار گذاشته شدند (آقایان مرتضوی، حداد و حیدری فر) اما در زندان و درب کانون هنوز مهر و موم می باشد!
ما بارگه دادیم، این رفت ستم بر ما
بر قصر ستمکاران، تا خود چه رسد خذلان
تجدید نظرخواه: سیدمحمد سیف زاده
زندان رجایی شهر
۲۸/ ۱۱/ ۹۱