۱۳۹۲ آبان ۹, پنجشنبه

هیچ کس نبود تا ببیند با ما چه کردند…

آیا رواست در جامعه ای که ادعای فتوت و دینداری و صاحب افسانه های بزرگ از غیرتمندی مردمانش است، دختر یکی از خدمتگزاران دیرین آن جامعه را چنان هتک حرمت کنند و دست به رویشان بلند کنند که آخر الامر یکی از آنها مظلومانه بنویسد: هیچ کس نبود تا ببیند چه کردند ...

رای عید غدیر چه خیال های شیرینی شکل گرفت. قرار بود به مردم عیدی دهند، بسیاری منتظر خبر رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی بودند و آماده فصلی تازه از همبستگی ملی برای بهبود امور. اما نه تنها هیچ خبری از آزادی ها نشد، که در یکی از تلخ ترین و شوک برانگیزترین اتفاقات ممکن، خبر هتک حرمت دختران میرحسین موسوی و ضرب و شتم و زدن سیلی به گوش آنها در عید سادات منتشر شد.
این خبر آنقدر تکان دهنده است که در ساعات اولیه دریافت این خبر، مجال چندانی برای تحلیل و ارزیابی آن نمی گذارد. وقاحت و بی شرمی از مدعیان حکومتی ارزش ها و اسلام کم ندیده ایم، اما گویی توان آنها در پرده دری و بی شرمی حد نمی شناسد.
بی حکم قانون منزل کسی را تصرف کرده اند، ساکنان آن که از پرافتخارترین خدمتگزارن این کشور بوده اند را حصر می کنند و در خانه خود آنها و در پیش رویشان سیلی به گوش دختران آنها زده و حرمت باقی نمی گذارند.
این اتفاق شنیع به دنبال یکی از ملاقات های متفاوت وعده داده شده انجام شد. پیش از این، ملاقات های دختران میرحسین و رهنورد در منزل مجاور آنها که در اختیار نهادهای امنیتی است انجام می شد اما برای اولین بار قرار شد تا در روز عید غدیر، این خانواده سادات در منزل خود نهار را صرف کرده و حدود دو ساعت و نیم در کنار هم باشند. هرچند که انتظارات بر پایان حصر در روز عید غدیر بود، اما دختران نخست وزیر سال های سخت جنگ از این امکان محدود که در قیاس با گذشته و ماه های طولانی بی خبری وضعیت بهتری داشت، استقبال کرده و پس از مدت ها این خانواده گرد یکدیگر جمع شدند.
اما آنچه پس از این ملاقات اتفاق می افتد که اخبار آن منتشر شده و شرم اجازه بازگویی آن را در این یادداشت نمی دهد، نشان می دهد که دست هایی همچنان در کار تداوم حصر هستند و هر زمان که زمزمه رفع آن به گوش می رسد، با ایجاد بحران به قیمت هتک حرمت انسانی و شرعی افراد، آن را دچار چالش می کنند.
در یادداشت دیگری که از قضا همین امروز در  کلمه و پیش از این خبر منتشر شد، هشدار داده شد که در وزارت اطلاعات آقای روحانی، اراده ای قاطع برای اثبات این نکته وجود دارد که چیزی عوض نشده است. ساعاتی نگذشته بود که آفتاب آمد دلیل آفتاب.
در اینجا جا دارد به این نکته اشاره شود، کسانی که پول و قدرت و اسلحه در اختیار دارند، آیا برای ایجاد بحران باید باز هم به سراغ این خانواده مظلوم و دختران بی پناه آنها بروند؟ آیا باید در برابر دیدگان پدر و مادری که دستشان به یاری دخترانشان نمی رسد و از فاصله ای چند متری تنها امکان دیدن و شنیدن این برخوردها را دارند، چنین رفتار چنگیزواری صورت بگیرد تا به زعم خود بحران بسازند؟
و از سوی دیگر، آیا به فرض که این رفتارها با هدف ایجاد بحران باشد باید از واکنش در برابر آنها دست کشید؟ آخر نباید حدی بر این شناعت زد؟ آیا رواست در جامعه ای که ادعای فتوت و دینداری و صاحب افسانه های بزرگ از غیرتمندی مردمانش است، دختر یکی از خدمتگزاران دیرین آن جامعه را چنان هتک حرمت کنند و دست به رویشان بلند کنند که آخر الامر یکی از آنها مظلومانه بنویسد:
“به ما حمله کردند و هرکاری توانستند کردند … عید برای خانواده زندانی سیاسی یعنی شکنجه مضاعف و هیچ کس نبود تا ببیند چه کردند. هیچ کس نبود تا ببیند چه کردند”.
تا کی می توان در برابر این جنایت ها سکوت کرد؟ علمای دین احساس خطر نمی کنند؟ خانواده های شهدا و ایثارگرانی که انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن با وجود فداکاری آنها رنگ و بویی ارزشی به خود گرفته، احساس به غارت رفتن سرمایه های معنوی و ذره ذره اندوخته شان را نمی کنند؟ جوانان، پیران، زنان و مردان این سرزمین دیرین و باستانی احساس توهین به همه ارزش های ملی خود نمی کنند؟ دغدغه داران اخلاق آیا از شنیدن این اخبار بر خود نمی لرزند؟ چه اتفاق دیگری باید بیافتد تا صدایی در آید؟ آیا به بهانه اینکه تحلیل می کنیم که هدف آنها ایجاد بحران است، باید به نظاره این هتک حرمت نشست؟ پس حق مطالبه گری چه می شود؟ چرا باید کار به جایی برسد که دختر شخصیت محجوب و ماندگاری همچون میرحسین موسوی با آن خدمات شایان توجه به کشور و مردمش، آنچنان در معرض توهین های شنیع و ضرب و شتم قرار بگیرد که حتی هیچ کس نتواند در آن لحظه به دادشان برسد و ناچار در فیس بوکشان بنویسند “هیچ کس نبود تا ببیند چه کردند”؟
اگر ظالمانی بتوانند به این سادگی هر چه می خواهند با بزرگان بکنند، یقینا هیچ کس دیگری هم در آن سرزمین در امان نخواهد بود. گذشته از اخلاق و مسئولیت های انسانی و دینی ما به یکدیگر، سکوت در برابر این جنایات، مرز تکرار این رفتار را علیه هریک از شهروندان این کشور، دائما نزدیک و نزدیک تر می کند. اعتراض به تداوم حصر و این گونه دریدن مرزهای اخلاق در جمهوری اسلامی کمترین کاری است که هرکس در قبال خود و جامعه اش به عهده دارد.
و در آخر سخنی کوتاه با دولت، شورای عالی امنیت ملی و رئیس آن، جناب آقای روحانی؛ هرچه سریع تر به اتفاقات صورت گرفته در ملاقات امروز رسیدگی کرده و گزارش آن را به اطلاع افکار عمومی برسانند. همین طور انتظار می رود تا در اسرع وقت موضع دولت و شورای عالی امنیت ملی در قبال حصر غیر قانونی رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی مشخص شود تا همگان شفاف بدانند که مقام پاسخگو در برابر مطالباتشان چه کسانی هستند و بی چهت مقامی و نهادی، به پای مقام و نهادی دیگر نسوزد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر