۱۳۹۲ تیر ۱۸, سه‌شنبه

من همان میرِ حسینِ موسوی ام

تو گفتی من همان مرد غیورم که بر سیل مصیبت ها صبورم تو می دیدی افق تاریک و تار است سرِ آزادگی بالای دار است تو دیدی داغِ خواهرزاده ات را ستم بر مردم آزاده ات را قفس را بر هوس ترجیح دادی به سازش با شروران تن ندادی تو فرزندِ زمانِ خویش هستی خروش سبز را در پیش هستی منم هستم، ولی شرمنده ی تو بمیرم گر نبینم خنده ی تو...





علی‌ عبدلی

تو را وابسته بر بیگانه خواندند
خروش سبز ما را “فتنه” خواندند
تو را در خانه زندانی نمودند
مرا غمگین و طوفانی نمودند
که شاید از تو یک خائن بسازند
به نام دین به ارزش ها بتازند
که شاید خسته و تسلیم گردی
اسیر پرده های بیم گردی
که شاید مردم از تو دور گردند
به تیرِ نا امیدی کور گردند
ولی تو با شهامت ایستادی
مصمّم پای حرفت ایستادی
تو گفتی من همان مرد قوّی ام
همان میرِ حسینِ موسوی ام
تو گفتی من همان مرد غیورم
که بر سیل مصیبت ها صبورم
تو می دیدی افق تاریک و تار است
سرِ آزادگی بالای دار است
تو دیدی داغِ خواهرزاده ات را
ستم بر مردم آزاده ات را
قفس را بر هوس ترجیح دادی
به سازش با شروران تن ندادی
تو فرزندِ زمانِ خویش هستی
خروش سبز را در پیش هستی
منم هستم، ولی شرمنده ی تو
بمیرم گر نبینم خنده ی تو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر