۱۳۹۲ آبان ۲۶, یکشنبه

ای آزادی

  • «ای آزادی،

تو را دوست دارم، به تو نیازمندم، به تو عشق میورزم، بیتو زندگی دشواراست، بیتو من هم نیستم؛ هستم، اما من نیستم؛ یک موجودی خواهم بود توخالی، پوک، سرگردان، بی امید، سرد، تلخ، بیزار، بدبین، کینه دار، عقدهدار، بیتاب، بی روح، بیدل، بی روشنی، بی شیرینی، بیانتظار، بیهوده، منی بی تو یعنی هیچ!... ای آزادی، من از ستم بیزارم، از بند بیزارم، از زنجیر بیزارم، از زندان بیزارم، از حکومت بیزارم، از باید بیزارم، از هر چه و هر که تو را در بند میکشد بیزارم. ای آزادی، چه زندانها برایت کشیده ام! و چه زندانها خواهم کشید و چه شکنجهها تحمل کردهام و چه شکنجهها تحمل خواهم کرد. اما خود را به استبداد نخواهم فروخت، من پرورده ی آزادی ام، استادم علی است، مرد بیبیم و بیضعف و پر صبر، و پیشوایم مصدق، مرد آزاد، مردي که هفتاد سال برای آزادی نالید. من هرچه کنند، جز در هوای تو دم نخواهم زد. اما، من به دانستن از تو نیازمندم، دریغ مکن، بگو هر لحظه کجایی و چه میکنی؟ تا بدانم آن لحظه کجا باشم، چه کنم؟...»

    • از کتاب خود سازی انقلابی ، ص ۱۲۰  دکتر علی شریعتی 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر